مشخصات شعر

نوحه‌ی باران

بشْنو از نی، نینوای «العطش»

سوختم در خیمه‌های «العطش»

 

شعر اشک از چشم مردم ریخته

«شیعتی مَهما شَرِبتم» ریخته

 

گوهر صبر از دل دریا رسید

«عین» بعد از «کاف» و «ها» و «یا» رسید

 

جای دارد خون بگرید رود نیل

نوحۀ باران بخوانَد جبرئیل

 

مشکل این دشت، حل کن، ای فرات!

طفل مشکی را بغل کن، ای فرات!

 

در خط خون خدا، تبخیر شو

ابر شو، آیینه شو، تکثیر شو

 

دشت را سرشار کن از بوی گل

مثل شبنم بوسه زن بر روی گل

 

بلکه شاید چارۀ اصغر کنی

با سر‌انگشتی، لبش را تر کنی

 

 

پشت پرچینی ز گل‌های کبود

جزر و مدّ دجله می‌خوانَد سرود

 

مشک‌های بی‌تحمّل ریخته

روی خاک خیمه‌ها، گل ریخته

 

در محاق تشنگی، مه‌تاب سوخت

ساقی آب بقا در آب سوخت

 

شعله‌ور شد قامت ققنوس‌ها

تشنه می‌میرند اقیانوس‌ها

نوحه‌ی باران

بشْنو از نی، نینوای «العطش»

سوختم در خیمه‌های «العطش»

 

شعر اشک از چشم مردم ریخته

«شیعتی مَهما شَرِبتم» ریخته

 

گوهر صبر از دل دریا رسید

«عین» بعد از «کاف» و «ها» و «یا» رسید

 

جای دارد خون بگرید رود نیل

نوحۀ باران بخوانَد جبرئیل

 

مشکل این دشت، حل کن، ای فرات!

طفل مشکی را بغل کن، ای فرات!

 

در خط خون خدا، تبخیر شو

ابر شو، آیینه شو، تکثیر شو

 

دشت را سرشار کن از بوی گل

مثل شبنم بوسه زن بر روی گل

 

بلکه شاید چارۀ اصغر کنی

با سر‌انگشتی، لبش را تر کنی

 

 

پشت پرچینی ز گل‌های کبود

جزر و مدّ دجله می‌خوانَد سرود

 

مشک‌های بی‌تحمّل ریخته

روی خاک خیمه‌ها، گل ریخته

 

در محاق تشنگی، مه‌تاب سوخت

ساقی آب بقا در آب سوخت

 

شعله‌ور شد قامت ققنوس‌ها

تشنه می‌میرند اقیانوس‌ها

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×