مشخصات شعر

عارض رنگین

در رجز می‌گفت: هستم ابن قین

می‌زنم شمشیر در راه حسین

 

این حسین، سبط رسول اکرم است

خود خدا را زیب عرش اعظم است

 

کاش! روحم قابل قسمت بدی

اندر این شدّت، دو قسمت می‌شدی

 

می‌فشاندم نیمی اندر راه دوست

نیم دیگر بود در درگاه دوست

 

حمله‌ها آورد و در هر حمله‌ای

بر زمین انداخت ز ایشان جمله‌ای

 

عاقبت با ضرب تیغ خصم دون

شد شهید و از فرس شد سرنگون

 

الغرض؛ با صد شرف زین کهنه‌دیر

رَخت بست و سوی رضوان شد «زهیر»

 

 

شه چو آمد بر سر بالین او

دید در خون، عارض رنگین او

 

کرد در حقّش دعا، گفت: ای زهیر!

حق نگرداند دمی دورت ز خیر!

 

قاتلت را لعن فرماید خدا!

رحمت خود دارد از ایشان، جدا!

عارض رنگین

در رجز می‌گفت: هستم ابن قین

می‌زنم شمشیر در راه حسین

 

این حسین، سبط رسول اکرم است

خود خدا را زیب عرش اعظم است

 

کاش! روحم قابل قسمت بدی

اندر این شدّت، دو قسمت می‌شدی

 

می‌فشاندم نیمی اندر راه دوست

نیم دیگر بود در درگاه دوست

 

حمله‌ها آورد و در هر حمله‌ای

بر زمین انداخت ز ایشان جمله‌ای

 

عاقبت با ضرب تیغ خصم دون

شد شهید و از فرس شد سرنگون

 

الغرض؛ با صد شرف زین کهنه‌دیر

رَخت بست و سوی رضوان شد «زهیر»

 

 

شه چو آمد بر سر بالین او

دید در خون، عارض رنگین او

 

کرد در حقّش دعا، گفت: ای زهیر!

حق نگرداند دمی دورت ز خیر!

 

قاتلت را لعن فرماید خدا!

رحمت خود دارد از ایشان، جدا!

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×