- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۴
- بازدید: ۴۲۸
- شماره مطلب: ۴۶۰۰
-
چاپ
ساعت اشک
باز ایّام محرّم میرسد
ساعت اشک دمادم میرسد
ظهر عاشورا جهان، تنها شده است
سال و ماهش، مثل عاشورا شده است
سنجها، یکریز غوغا میکنند
«واحسینا واحسینا» میکنند
گر چه عمری، مرثیتگوی تواَند
شاعران، شرمندهی روی تواَند
محتوای استقامت، خشم توست
شرح و تفسیر شهامت، چشم توست
از همان آغاز تا روز نبرد
هیچ کس تنهاییات را حس نکرد
در دل از کوفه، ملالی داشتی
عشق میداند، چه حالی داشتی
این جماعت، کفر عریان گشتهاند
بتپرستانِ مسلمانگشتهاند
کوفه، شیطان را به کارش، خیره کرد
کوفه، روز آسمان را تیره کرد
بی علی بودن، مگر ماتم نبود؟
کشتن مولای باران، کم نبود
حرف این بیریشه را باور نکن
این خیانتپیشه را باور نکن
کوفیان، عمری است نامردند، مرد!
با علی هم اینچنین کردند، مرد!
از تن دور از سرت، حرفی بزن
از علیّ اصغرت، حرفی بزن
تشنهام، تشنه، کجایی؟ یا حسین!
نور چشم و جان مایی، یا حسین!
باد در اندیشهی برگ تو بود
خاک، آنجا تشنهی مرگ تو بود
کاش! آن شب، سوی ما میآمدی
سوی خاکی باوفا میآمدی
خاک ما، تشویش را پس داده است
امتحان خویش را پس داده است
ساعت اشک
باز ایّام محرّم میرسد
ساعت اشک دمادم میرسد
ظهر عاشورا جهان، تنها شده است
سال و ماهش، مثل عاشورا شده است
سنجها، یکریز غوغا میکنند
«واحسینا واحسینا» میکنند
گر چه عمری، مرثیتگوی تواَند
شاعران، شرمندهی روی تواَند
محتوای استقامت، خشم توست
شرح و تفسیر شهامت، چشم توست
از همان آغاز تا روز نبرد
هیچ کس تنهاییات را حس نکرد
در دل از کوفه، ملالی داشتی
عشق میداند، چه حالی داشتی
این جماعت، کفر عریان گشتهاند
بتپرستانِ مسلمانگشتهاند
کوفه، شیطان را به کارش، خیره کرد
کوفه، روز آسمان را تیره کرد
بی علی بودن، مگر ماتم نبود؟
کشتن مولای باران، کم نبود
حرف این بیریشه را باور نکن
این خیانتپیشه را باور نکن
کوفیان، عمری است نامردند، مرد!
با علی هم اینچنین کردند، مرد!
از تن دور از سرت، حرفی بزن
از علیّ اصغرت، حرفی بزن
تشنهام، تشنه، کجایی؟ یا حسین!
نور چشم و جان مایی، یا حسین!
باد در اندیشهی برگ تو بود
خاک، آنجا تشنهی مرگ تو بود
کاش! آن شب، سوی ما میآمدی
سوی خاکی باوفا میآمدی
خاک ما، تشویش را پس داده است
امتحان خویش را پس داده است