مشخصات شعر

یک سؤال

آه! از آن ساعت که از شام بلا

زینب آمد در زمین کربلا

 

با زبان حال، آن زار حزین

با زمین کربلا گفت این‌چنین:

 

ای زمین! از عرش اعلا برتری

چون مقام زاده‌ی پیغمبری

 

خاک تو، چشم مَلَک را توتیاست

درد بی‌درمان عالم را دواست

 

در تو ما را خاک غم بر سر شده

در تو لیلا، بی‌علی‌اکبر شده

 

در تو، پیش دیده‌ی خون‌بار ما

شد جدا از تن، سر سالار ما

 

نیست دیگر طاقت صبر و مجال

حالیا من از تو دارم یک سؤال

 

گو به من، قبر علی‌اکبر کجاست؟

قبر عبّاس علم‌دارم کجاست؟

 

«ذاکر» عاصی، فدای خاک تو!

خاک گردد او به خاک پاک تو

یک سؤال

آه! از آن ساعت که از شام بلا

زینب آمد در زمین کربلا

 

با زبان حال، آن زار حزین

با زمین کربلا گفت این‌چنین:

 

ای زمین! از عرش اعلا برتری

چون مقام زاده‌ی پیغمبری

 

خاک تو، چشم مَلَک را توتیاست

درد بی‌درمان عالم را دواست

 

در تو ما را خاک غم بر سر شده

در تو لیلا، بی‌علی‌اکبر شده

 

در تو، پیش دیده‌ی خون‌بار ما

شد جدا از تن، سر سالار ما

 

نیست دیگر طاقت صبر و مجال

حالیا من از تو دارم یک سؤال

 

گو به من، قبر علی‌اکبر کجاست؟

قبر عبّاس علم‌دارم کجاست؟

 

«ذاکر» عاصی، فدای خاک تو!

خاک گردد او به خاک پاک تو

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×