مشخصات شعر

گل‌‏هاى داغ‏دار

بر گلبن رسول چو باد خزان گذشت

آمد بهار گریه و سیل از میان گذشت

 

افسرده گشت عالمى از آن خزان ولى

شد کربلا چنان که صفاش از جنان گذشت

 

زآن غنچۀ گلى که ز یک ناوکى شگفت

در کربلا شکفت و تبسّم ‏کنان گذشت،

 

بودند قدسیان همه گریان و در خروش

دیدند تیر حرمله چون از کمان گذشت

 

زینب  ز غصّه، پیرتر از روزگار شد

تا از کنار کشتۀ آن نوجوان گذشت

 

شد عندلیب، نوحه‌‏سرا در سراى گل

از این ترانه‌‏اى که مرا بر زبان گذشت

 

از داستان آتش و بستان کربلا

وآن ماجراى سخت که بر گلستان گذشت،

 

آتش گرفت دامن گل‏‌هاى داغدار

شد دود و آه، توام و از آسمان گذشت

 

آرى؛ حسین تا که به دست آورد گلاب

از نوگلى عزیز و گران‏تر ز جان گذشت

 

آرى؛ حسین عازم دربار دوست بود

بى‏‌خود نبود کز خود و از خانمان گذشت

 

وآن دم که دید هم‏سفران عازم رهند

یعنى چو از برابرش آن کاروان گذشت،

 

همراه شد ولیک ز همراه بودنش

خود داند و خدا که چه بر همرهان گذشت

 

با ندبه، نوحه‌‏اى ز «نگارنده» بشنوید

ز آل رسول و آن چه بر آن خاندان گذشت

 

گل‌‏هاى داغ‏دار

بر گلبن رسول چو باد خزان گذشت

آمد بهار گریه و سیل از میان گذشت

 

افسرده گشت عالمى از آن خزان ولى

شد کربلا چنان که صفاش از جنان گذشت

 

زآن غنچۀ گلى که ز یک ناوکى شگفت

در کربلا شکفت و تبسّم ‏کنان گذشت،

 

بودند قدسیان همه گریان و در خروش

دیدند تیر حرمله چون از کمان گذشت

 

زینب  ز غصّه، پیرتر از روزگار شد

تا از کنار کشتۀ آن نوجوان گذشت

 

شد عندلیب، نوحه‌‏سرا در سراى گل

از این ترانه‌‏اى که مرا بر زبان گذشت

 

از داستان آتش و بستان کربلا

وآن ماجراى سخت که بر گلستان گذشت،

 

آتش گرفت دامن گل‏‌هاى داغدار

شد دود و آه، توام و از آسمان گذشت

 

آرى؛ حسین تا که به دست آورد گلاب

از نوگلى عزیز و گران‏تر ز جان گذشت

 

آرى؛ حسین عازم دربار دوست بود

بى‏‌خود نبود کز خود و از خانمان گذشت

 

وآن دم که دید هم‏سفران عازم رهند

یعنى چو از برابرش آن کاروان گذشت،

 

همراه شد ولیک ز همراه بودنش

خود داند و خدا که چه بر همرهان گذشت

 

با ندبه، نوحه‌‏اى ز «نگارنده» بشنوید

ز آل رسول و آن چه بر آن خاندان گذشت

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×