مشخصات شعر

آغاز اسارت

اى شه لب‌تشنگان! ما زین بیابان مى‌رویم

اشک‌افشان مى‏‌رویم

 

گر چه مجموعیم، بى تو بس پریشان مى‌رویم

سینه‌سوزان مى‌‏رویم

 

اکبر و قاسم تو را و ‌آن صغیر شیر‌خوار

با گلوى پار‌پار

 

ما دو خواهر، بى برادر با یتیمان مى‌‏رویم

زار و نالان مى‌‏رویم

 

گر ابوالفضل، اى برادر! با شما همراه نیست

این‌قدر هم، راه نیست

 

نزد خود آهسته خوانش، ما شتابان مى‌‏رویم

سوى کوفان مى‌‏رویم

 

اشتران بى‏‌جهاز  و این ره دور و دراز

اى کریم چاره‌ساز!

 

دوست را بگْذاشته با خیل عدوان مى‌‏رویم

مات و حیران مى‌‏رویم

 

گاه در بازار کوفه، گاه در بازار شام

پیش چشم خاص و عام

 

پاره‌پاره جامه‌‏ها، موى پریشان مى‏‌رویم

سوى زندان مى‏‌رویم

 

گر تنت در کربلا بگْذاشتیم، اى شاه ما!

اى سرت همراه ما!

 

از فلک بگْذشته با این ماه تابان مى‏‌رویم

رو به سامان مى‌‏رویم

 

چون به پهلوى تنت ما را مجال ایست نیست

کاین مقام زیست نیست

 

با سر تو تا به پاى چوب خزران مى‏‌رویم

جامه درّان مى‌‏رویم

 

آغاز اسارت

اى شه لب‌تشنگان! ما زین بیابان مى‌رویم

اشک‌افشان مى‏‌رویم

 

گر چه مجموعیم، بى تو بس پریشان مى‌رویم

سینه‌سوزان مى‌‏رویم

 

اکبر و قاسم تو را و ‌آن صغیر شیر‌خوار

با گلوى پار‌پار

 

ما دو خواهر، بى برادر با یتیمان مى‌‏رویم

زار و نالان مى‌‏رویم

 

گر ابوالفضل، اى برادر! با شما همراه نیست

این‌قدر هم، راه نیست

 

نزد خود آهسته خوانش، ما شتابان مى‌‏رویم

سوى کوفان مى‌‏رویم

 

اشتران بى‏‌جهاز  و این ره دور و دراز

اى کریم چاره‌ساز!

 

دوست را بگْذاشته با خیل عدوان مى‌‏رویم

مات و حیران مى‌‏رویم

 

گاه در بازار کوفه، گاه در بازار شام

پیش چشم خاص و عام

 

پاره‌پاره جامه‌‏ها، موى پریشان مى‏‌رویم

سوى زندان مى‏‌رویم

 

گر تنت در کربلا بگْذاشتیم، اى شاه ما!

اى سرت همراه ما!

 

از فلک بگْذشته با این ماه تابان مى‏‌رویم

رو به سامان مى‌‏رویم

 

چون به پهلوى تنت ما را مجال ایست نیست

کاین مقام زیست نیست

 

با سر تو تا به پاى چوب خزران مى‏‌رویم

جامه درّان مى‌‏رویم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×