مشخصات شعر

ابر نوبهاری

چه لیلا؟ خود یکى مجنون اکبر

چه اکبر؟ خود یکى جان، پاى تا سر

 

کجا مادر چو او فرزند زاید؟

که در صد قرن، چون آن مه نیاید

 

تو از شه‏زاده خود نامى شنیدى

ولى گلزار رخسارش ندیدى

 

به گوش غنچه، باد صبح‏گاهى

کند وصف جمال او کماهى

 

چو غنچه از گل رویش کند یاد

دهد اوراق حُسن خویش بر باد

 

ز میدان، شاه چون شه‏زاده آورد

تو گفتى محشرى آماده آورد

 

چو ابر نوبهارى زار بگْریست

ز پا تا فرق آن دلدار بگْریست

 

شنیدم که عقیله، خواهر شاه

چو خور آمد به استقبال آن ماه

 

چو شاخ سنبلش در جوى خون دید

چو رعد و برق، بس نالید و گریید

 

اگر پرسى که لیلا در کجا بود

همى گویم که غم چندانْش فرسود،

 

که نتْوانست تا از پاى خیزد

اگر کوه است، غم وى را بریزد

 

ابر نوبهاری

چه لیلا؟ خود یکى مجنون اکبر

چه اکبر؟ خود یکى جان، پاى تا سر

 

کجا مادر چو او فرزند زاید؟

که در صد قرن، چون آن مه نیاید

 

تو از شه‏زاده خود نامى شنیدى

ولى گلزار رخسارش ندیدى

 

به گوش غنچه، باد صبح‏گاهى

کند وصف جمال او کماهى

 

چو غنچه از گل رویش کند یاد

دهد اوراق حُسن خویش بر باد

 

ز میدان، شاه چون شه‏زاده آورد

تو گفتى محشرى آماده آورد

 

چو ابر نوبهارى زار بگْریست

ز پا تا فرق آن دلدار بگْریست

 

شنیدم که عقیله، خواهر شاه

چو خور آمد به استقبال آن ماه

 

چو شاخ سنبلش در جوى خون دید

چو رعد و برق، بس نالید و گریید

 

اگر پرسى که لیلا در کجا بود

همى گویم که غم چندانْش فرسود،

 

که نتْوانست تا از پاى خیزد

اگر کوه است، غم وى را بریزد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×