مشخصات شعر

ترکیب‌بند عاشورایی

روان به جانب اصغر، چو تیر حرمله شد

زمانه گفت زمین را که وقت زلزله شد

 

نمود زمزمه‌‌ای بلبلی به یاد گلی

که از شنیدنش، آفاق پُر ز غلغله شد

 

چنان به سلسله شد بسته، عابد بیمار

که خون روانه ز چشم هزار سلسله شد

 

خروش چون جرس از خیل قدسیان برخاست

روانه چون ز اسیران به شام، قافله شد

 

نبود توشه، جگرگوشه‌های زهرا را

به غیر خون جگر‌ها که زاد و راحله شد

 

به حیرتم که چسان پشت نُه فلک نشکست

چو با امام زمان، خصم در مجادله شد

 

چو داد طرّه‌ی اکبر ز دست، لیلا گفت:

شب وصال به روز سیه، مبادله شد

 

نمود غنچه‌ی اصغر تبسّمی، دم نزع

که از تصوّرش، آفاق، تنگ‌حوصله شد

 

بُوَد چو مژّه‌ی ما، خاک کربلا، خونین

ز بس خلیده به پاهای پُر ز آبله شد

 

 

ترکیب‌بند عاشورایی

روان به جانب اصغر، چو تیر حرمله شد

زمانه گفت زمین را که وقت زلزله شد

 

نمود زمزمه‌‌ای بلبلی به یاد گلی

که از شنیدنش، آفاق پُر ز غلغله شد

 

چنان به سلسله شد بسته، عابد بیمار

که خون روانه ز چشم هزار سلسله شد

 

خروش چون جرس از خیل قدسیان برخاست

روانه چون ز اسیران به شام، قافله شد

 

نبود توشه، جگرگوشه‌های زهرا را

به غیر خون جگر‌ها که زاد و راحله شد

 

به حیرتم که چسان پشت نُه فلک نشکست

چو با امام زمان، خصم در مجادله شد

 

چو داد طرّه‌ی اکبر ز دست، لیلا گفت:

شب وصال به روز سیه، مبادله شد

 

نمود غنچه‌ی اصغر تبسّمی، دم نزع

که از تصوّرش، آفاق، تنگ‌حوصله شد

 

بُوَد چو مژّه‌ی ما، خاک کربلا، خونین

ز بس خلیده به پاهای پُر ز آبله شد

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×