مشخصات شعر

ترکیب‌بند عاشورایی

گر به حشرت، ای فرات! آرند در پای حساب

حیرتی دارم که زهرا را چه می‌گویی جواب

 

ای رواق آسمان! گر سرنگون گردی، رواست

زآن‌که شد از تیشه‌ی ظلم تو، قصر دین، خراب

 

عصر عاشورا، اگر هنگامه‌ی محشر نبود

از چه رو یک نیزه شد، بُعد زمین تا آفتاب؟

 

گیرم از نسل پیمبر، زاده‌ی زهرا نبود

کس بُرد لب‌تشنه سر را بر لب دریای آب؟

 

چون که لیلی چنگ زد بر تار زلف اکبرش

کوه با سنگین‌دلی در ناله آمد چون رباب

 

خیمه زد ابر غم و باران خون، باریده شد

روز عاشورا ز دود آ‌ه دل‌های کباب

 

ای سپهر بی‌مروّت! اصغر و میدان رزم!

وی جهان بی‌حمیّت! زینب و بزم شراب

 

پرده از روی مصیبت کی توان افکندنش؟

آن‌که بودی دست چرخش، کوته از بند نقاب

 

کودکان تشنه را، زینب به بالین سر نهاد

از برای آن‌که بیند آب را شاید به خواب

 

کربلا گریان بُوَد بر حال اطفال حسین

دانه‌های سبحه باشد، اشک چشم آن تراب

 

جای دارد، ای فلک! تا این عزا باشد به پا

افکنی از کهکشان در گردنت، شال عزا

 

ترکیب‌بند عاشورایی

گر به حشرت، ای فرات! آرند در پای حساب

حیرتی دارم که زهرا را چه می‌گویی جواب

 

ای رواق آسمان! گر سرنگون گردی، رواست

زآن‌که شد از تیشه‌ی ظلم تو، قصر دین، خراب

 

عصر عاشورا، اگر هنگامه‌ی محشر نبود

از چه رو یک نیزه شد، بُعد زمین تا آفتاب؟

 

گیرم از نسل پیمبر، زاده‌ی زهرا نبود

کس بُرد لب‌تشنه سر را بر لب دریای آب؟

 

چون که لیلی چنگ زد بر تار زلف اکبرش

کوه با سنگین‌دلی در ناله آمد چون رباب

 

خیمه زد ابر غم و باران خون، باریده شد

روز عاشورا ز دود آ‌ه دل‌های کباب

 

ای سپهر بی‌مروّت! اصغر و میدان رزم!

وی جهان بی‌حمیّت! زینب و بزم شراب

 

پرده از روی مصیبت کی توان افکندنش؟

آن‌که بودی دست چرخش، کوته از بند نقاب

 

کودکان تشنه را، زینب به بالین سر نهاد

از برای آن‌که بیند آب را شاید به خواب

 

کربلا گریان بُوَد بر حال اطفال حسین

دانه‌های سبحه باشد، اشک چشم آن تراب

 

جای دارد، ای فلک! تا این عزا باشد به پا

افکنی از کهکشان در گردنت، شال عزا

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×