مشخصات شعر

أنا الغریب

در شام، چون که عابد بیمار گریه کرد

بر حال زار او، در و دیوار گریه کرد

 

هر اختری که بود بر این چرخ سنگ‌دل

چشمی شد و به حالت او، زار گریه کرد

 

شد چشمه‌ها روانه ز اطراف کوهسار

از بس که سنگ خاره به کهسار گریه کرد

 

نقش «انا‌الغریب» زد از اشک بر زمین

منصور کربلا چو سر دار گریه کرد

 

زآن یوسف عزیز که آورْد کاروان

آوخ! که هر که گشت خریدار گریه کرد

 

با دست باد، خاک به سر ریخت کوه و دشت

با چشم ابر، گنبد دوّار گریه کرد

 

دامان آسمان ز شفق گشت لاله‌گون

از بس که خون ز دیده‌ی خون‌بار گریه کرد

 

از دست شاخ زد به سر خویش نونهال

از اشک ژاله، برگ به اشجار گریه کرد

 

خاموش، «آتشا»! که ز شور نوای تو

هر بلبلی که بود به گلزار گریه کرد

 

 

أنا الغریب

در شام، چون که عابد بیمار گریه کرد

بر حال زار او، در و دیوار گریه کرد

 

هر اختری که بود بر این چرخ سنگ‌دل

چشمی شد و به حالت او، زار گریه کرد

 

شد چشمه‌ها روانه ز اطراف کوهسار

از بس که سنگ خاره به کهسار گریه کرد

 

نقش «انا‌الغریب» زد از اشک بر زمین

منصور کربلا چو سر دار گریه کرد

 

زآن یوسف عزیز که آورْد کاروان

آوخ! که هر که گشت خریدار گریه کرد

 

با دست باد، خاک به سر ریخت کوه و دشت

با چشم ابر، گنبد دوّار گریه کرد

 

دامان آسمان ز شفق گشت لاله‌گون

از بس که خون ز دیده‌ی خون‌بار گریه کرد

 

از دست شاخ زد به سر خویش نونهال

از اشک ژاله، برگ به اشجار گریه کرد

 

خاموش، «آتشا»! که ز شور نوای تو

هر بلبلی که بود به گلزار گریه کرد

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×