مشخصات شعر

هجوم عام

لشگر هجوم عام نمودند بر سرش

آن یک به تیغ می‌زد و این یک به خنجرش

 

با حربه اکتفا ننمودند و فرقه‌ای

خاکم به سر! زدند ز کین، سنگ بر سرش

 

هر تیر و تیغ و نیزه و خنجر بر او رسید

سر زد به قلب اطهر جدّ مطهّرش

 

یا رب! چه بود حالت بابش در آن زمان؟

آیا چه حال داشت در آن لحظه، مادرش؟

 

بهر کدام درد دلش، ناله سر کنم؟

گویم ز جسم یا ز دل پُر ز آذرش؟

 

آن سوزِ تشنه‌کامی و آن تاب آفتاب

و‌آن یاوران غرقه به خون، در برابرش

 

پشتش شکسته از غم عبّاس نام‌دار

آتش فکنده بر جگرش، داغ اکبرش

 

نه یار و یاوری، نه معین و نه لشگری

نه قاسمش به جا و نه عون و نه جعفرش

 

افتاده نخلِ قدّ علی اکبرش ز پا

پُر خون ز تیر حرمله، حلقوم اصغرش

 

از کثرت جراحت و زخم و غم و عطش

دیگر نمانْد تابِ مکان بر تکاورش

 

پس آن بزرگوار ز زین بر زمین فتاد

سیماب‌وار لرزه به عرش برین فتاد

 

هجوم عام

لشگر هجوم عام نمودند بر سرش

آن یک به تیغ می‌زد و این یک به خنجرش

 

با حربه اکتفا ننمودند و فرقه‌ای

خاکم به سر! زدند ز کین، سنگ بر سرش

 

هر تیر و تیغ و نیزه و خنجر بر او رسید

سر زد به قلب اطهر جدّ مطهّرش

 

یا رب! چه بود حالت بابش در آن زمان؟

آیا چه حال داشت در آن لحظه، مادرش؟

 

بهر کدام درد دلش، ناله سر کنم؟

گویم ز جسم یا ز دل پُر ز آذرش؟

 

آن سوزِ تشنه‌کامی و آن تاب آفتاب

و‌آن یاوران غرقه به خون، در برابرش

 

پشتش شکسته از غم عبّاس نام‌دار

آتش فکنده بر جگرش، داغ اکبرش

 

نه یار و یاوری، نه معین و نه لشگری

نه قاسمش به جا و نه عون و نه جعفرش

 

افتاده نخلِ قدّ علی اکبرش ز پا

پُر خون ز تیر حرمله، حلقوم اصغرش

 

از کثرت جراحت و زخم و غم و عطش

دیگر نمانْد تابِ مکان بر تکاورش

 

پس آن بزرگوار ز زین بر زمین فتاد

سیماب‌وار لرزه به عرش برین فتاد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×