مشخصات شعر

رشک ‌مهر

شاهی که جبرئیل بُدی خادم درش

خاکم به ‌سر! که خاک سیه گشت، بسترش

 

حلقی که بوسه‌گاه نبی بود شد ز کین

سیراب ز آب خنجر بیداد، حنجرش

 

از پهلویی به پهلوی دیگر چو می‌نشست

می‌گشت کارگر به جگر، نوک خنجرش

 

او سر نهاد بر سر خاک و سَنان ز ظلم

نوک سِنان نهاد به پهلوی دیگرش

 

کارش ز دست رفت، چو در روی دست او

تیر جفا نشست، به حلقوم اصغرش

 

قدّش خمیده از غم اکبر به روزگار

پشتش شکست از غم مرگ برادرش

 

بودی سرش به نیزه و از نوک نیزه داشت

چشمی به‌ سوی خواهر و چشمی به دخترش

 

خولی ز کین نهاد، به خاکستر تنور

آن سر که رشک مهر بُدی، روی انورش

 

رشک ‌مهر

شاهی که جبرئیل بُدی خادم درش

خاکم به ‌سر! که خاک سیه گشت، بسترش

 

حلقی که بوسه‌گاه نبی بود شد ز کین

سیراب ز آب خنجر بیداد، حنجرش

 

از پهلویی به پهلوی دیگر چو می‌نشست

می‌گشت کارگر به جگر، نوک خنجرش

 

او سر نهاد بر سر خاک و سَنان ز ظلم

نوک سِنان نهاد به پهلوی دیگرش

 

کارش ز دست رفت، چو در روی دست او

تیر جفا نشست، به حلقوم اصغرش

 

قدّش خمیده از غم اکبر به روزگار

پشتش شکست از غم مرگ برادرش

 

بودی سرش به نیزه و از نوک نیزه داشت

چشمی به‌ سوی خواهر و چشمی به دخترش

 

خولی ز کین نهاد، به خاکستر تنور

آن سر که رشک مهر بُدی، روی انورش

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×