مشخصات شعر

شبیر، پور ایلیا

سر زد ز شرق معرکه، آن تیغ گرمْ‌سیر

عشق غیور بود و برآمد به نفی غیر

 

تیغی چنان فصیح، به تبیین دین حق

تیغی چنان صریح، به تفریق شرّ و خیر

 

آن‌ کس که حِرز کشتی نوح است، نام او

بر لوح آسمان، پسر ایلیا، «شُبیر»

 

حیرت‌نشین وحدت او، کعبه و کنشت

حسرت‌نصیب رفعت او، مسجد است و دیر

 

دیگر کسی نبود پی دفع تیرها

نه سینۀ «سعید» و نه جان‌بازی «زهیر»

 

دیگر چه جای مرثیه‌خوانیّ جنّ و انس؟

وقتی گریستند به حال تو، وحش و طیر

 

پس آسمان به لرزه درافتاد و خون گریست

از آن زمان که کرد در آیینۀ تو سیر

 

همسایۀ بهشت شود، در رکاب تو

مانند حُر، کسی که شود عاقبت به خیر

 

راوی نوشت: خون تو بر خاک ریختند

گویی ز هم، رگان فلک را گسیختند

 

شبیر، پور ایلیا

سر زد ز شرق معرکه، آن تیغ گرمْ‌سیر

عشق غیور بود و برآمد به نفی غیر

 

تیغی چنان فصیح، به تبیین دین حق

تیغی چنان صریح، به تفریق شرّ و خیر

 

آن‌ کس که حِرز کشتی نوح است، نام او

بر لوح آسمان، پسر ایلیا، «شُبیر»

 

حیرت‌نشین وحدت او، کعبه و کنشت

حسرت‌نصیب رفعت او، مسجد است و دیر

 

دیگر کسی نبود پی دفع تیرها

نه سینۀ «سعید» و نه جان‌بازی «زهیر»

 

دیگر چه جای مرثیه‌خوانیّ جنّ و انس؟

وقتی گریستند به حال تو، وحش و طیر

 

پس آسمان به لرزه درافتاد و خون گریست

از آن زمان که کرد در آیینۀ تو سیر

 

همسایۀ بهشت شود، در رکاب تو

مانند حُر، کسی که شود عاقبت به خیر

 

راوی نوشت: خون تو بر خاک ریختند

گویی ز هم، رگان فلک را گسیختند

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×