مشخصات شعر

زیارت امّت

چون نوبت شهادت سالار دین رسید

هنگام سوگواری «روحُ‌‌ الامین» رسید

 

پس ناوکی ز شست یکی تیره روزگار

بر سجده‌گاه قبلۀ اهل یقین رسید

 

زآن یک خدنگِ ناصیه‌فرسای جان‌گزا

چندین هزار رخنه به بنیان دین رسید

 

آمد ز زین، سپهر سعادت، زمین گزین

چون نوبت شقاوت شمر لعین رسید

 

پس خنجرش که آه! زبانم بریده باد!

بر حنجر شریف امام مبین رسید

 

سیلابِ خونِ چشمِ جهان ز آسمان گذشت

تا خون ناحقش ز گلو بر زمین رسید

 

از چشمه‌سار خنجرش آمد چو تر، گلو

نوبت به آب کوثر و ماء معین رسید

 

تن از پی زیارت امّت به خاک مانْد

جان در جوار رحمت جان‌آفرین رسید

 

سر بر سر سِنان سَنان رفت و تن بمانْد

هم بی‌لباس آن تن و هم بی‌کفن بمانْد

 

زیارت امّت

چون نوبت شهادت سالار دین رسید

هنگام سوگواری «روحُ‌‌ الامین» رسید

 

پس ناوکی ز شست یکی تیره روزگار

بر سجده‌گاه قبلۀ اهل یقین رسید

 

زآن یک خدنگِ ناصیه‌فرسای جان‌گزا

چندین هزار رخنه به بنیان دین رسید

 

آمد ز زین، سپهر سعادت، زمین گزین

چون نوبت شقاوت شمر لعین رسید

 

پس خنجرش که آه! زبانم بریده باد!

بر حنجر شریف امام مبین رسید

 

سیلابِ خونِ چشمِ جهان ز آسمان گذشت

تا خون ناحقش ز گلو بر زمین رسید

 

از چشمه‌سار خنجرش آمد چو تر، گلو

نوبت به آب کوثر و ماء معین رسید

 

تن از پی زیارت امّت به خاک مانْد

جان در جوار رحمت جان‌آفرین رسید

 

سر بر سر سِنان سَنان رفت و تن بمانْد

هم بی‌لباس آن تن و هم بی‌کفن بمانْد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×