مشخصات شعر

دریای عطش (بند سوم)

بگذار بگویم کمی از زخم چشیدن
از تاول برپا و به هر گوشه دویدن

 

از مادر بیمار به دنبال، دواندن
از کودک نه ساله به زنجیر کشیدن

 

از قصد حرم کردن و از پیکر بی‌جان
با غیرت الله سوی خیمه خزیدن

 

از قامت بی‌پیرهن از قامت بی‌سر
از قصه‌ی انگشتر و انگشت بریدن

 

با سمّ ستوران به تن سوخته راندن
با تیر سه سر حنجر شش‌ماهه دریدن

 

از فرط ادب آب به لب‌ها نرساندن

با مشک پر از شوق، به مقصد نرسیدن

 

چون هاجر سرگشته تو را هروله کردن

مابین خیام ِ حرم و تپه دویدن

 

بگذار بمیریم از این داغ خروشان

داغی که ندارند تحمل به شنیدن

 

بگذار بمیریم غم خواهرتان را
داغی که شنیدن زده؛ گو تا چه به دیدن؟

 

تنگ آمده با وسعت صحرا دل زینب
شاعر! غزلی سرخ بگو با دل زینب

 

دریای عطش (بند سوم)

بگذار بگویم کمی از زخم چشیدن
از تاول برپا و به هر گوشه دویدن

 

از مادر بیمار به دنبال، دواندن
از کودک نه ساله به زنجیر کشیدن

 

از قصد حرم کردن و از پیکر بی‌جان
با غیرت الله سوی خیمه خزیدن

 

از قامت بی‌پیرهن از قامت بی‌سر
از قصه‌ی انگشتر و انگشت بریدن

 

با سمّ ستوران به تن سوخته راندن
با تیر سه سر حنجر شش‌ماهه دریدن

 

از فرط ادب آب به لب‌ها نرساندن

با مشک پر از شوق، به مقصد نرسیدن

 

چون هاجر سرگشته تو را هروله کردن

مابین خیام ِ حرم و تپه دویدن

 

بگذار بمیریم از این داغ خروشان

داغی که ندارند تحمل به شنیدن

 

بگذار بمیریم غم خواهرتان را
داغی که شنیدن زده؛ گو تا چه به دیدن؟

 

تنگ آمده با وسعت صحرا دل زینب
شاعر! غزلی سرخ بگو با دل زینب

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×