مشخصات شعر

روز رزم

چون بهر شاه تشنه‌جگر، یاوری نمانْد

عبّاس و قاسمیّ و علی ‌اکبری نمانْد

 

از کید و کین اختر و بی‌مهری سپهر

از بهر یاوریش، نکو اختری نمانْد

 

الّا نشان ناوک اعدا، تنی نگشت

الّا برای زیب سنان‌ها، سری نمانْد

 

سیراب، تشنه‌ای به جز از ناوکی نگشت

آبی به حنجری به جز از خنجری نمانْد

 

سلطان دین، برابر دشمن به روز رزم

بهرش رکاب‌گیر به جز خواهری نمانْد

 

از بهر حفظ پیکر خود، کهنه جامه خواست

وآخر ز سمّ اسب خسان، پیکری نمانْد

 

می‌خواست ناصریّ و جز اصغر کسی نداشت

آخر ز ضرب تیر جفا، اصغری نمانْد

 

این داغ سوزدم که پس از قتل شاه دین

از خیمه‌گاه، جز تل خاکستری نمانْد

 

این غیرتم کُشد که ز اهل حریم شاه

الّا اسیر دشمن دون، دختری نمانْد

 

دردا! که از شرارت آن فرقۀ شریر

گشتند بانوان حریم خدا، اسیر

 

روز رزم

چون بهر شاه تشنه‌جگر، یاوری نمانْد

عبّاس و قاسمیّ و علی ‌اکبری نمانْد

 

از کید و کین اختر و بی‌مهری سپهر

از بهر یاوریش، نکو اختری نمانْد

 

الّا نشان ناوک اعدا، تنی نگشت

الّا برای زیب سنان‌ها، سری نمانْد

 

سیراب، تشنه‌ای به جز از ناوکی نگشت

آبی به حنجری به جز از خنجری نمانْد

 

سلطان دین، برابر دشمن به روز رزم

بهرش رکاب‌گیر به جز خواهری نمانْد

 

از بهر حفظ پیکر خود، کهنه جامه خواست

وآخر ز سمّ اسب خسان، پیکری نمانْد

 

می‌خواست ناصریّ و جز اصغر کسی نداشت

آخر ز ضرب تیر جفا، اصغری نمانْد

 

این داغ سوزدم که پس از قتل شاه دین

از خیمه‌گاه، جز تل خاکستری نمانْد

 

این غیرتم کُشد که ز اهل حریم شاه

الّا اسیر دشمن دون، دختری نمانْد

 

دردا! که از شرارت آن فرقۀ شریر

گشتند بانوان حریم خدا، اسیر

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×