مشخصات شعر

هوای شهادت

چون شاه دین، هوای شهادت به سر گرفت

تاج سعادت از سر خود، چرخ برگرفت

 

گیتی کمیت تیز تکش را کشید تنگ

دست قضا عنان و رکابش، قدر گرفت

 

از سوز آه خیمه‌نشینان ز شش جهت

یک‌باره هفت خیمۀ افلاک درگرفت

 

پس رو به قتلگاه ستم‌دیدگان نهاد

با اشک و آه، بر سر هر یک گذر گرفت

 

هر شمع آه، بر سر لب تشنه‌ای بسوخت

هر طفل اشک، جسم شهیدی به برگرفت

 

گاهی به پیش پیکر شاهی ز پا فتاد

گاهی ز تختِ خاک، سری تاجور گرفت

 

گاه از سر پسر ز برادر سراغ کرد

وز جسم یک‌دگر خبر از یک‌دگر گرفت

 

 

هوای شهادت

چون شاه دین، هوای شهادت به سر گرفت

تاج سعادت از سر خود، چرخ برگرفت

 

گیتی کمیت تیز تکش را کشید تنگ

دست قضا عنان و رکابش، قدر گرفت

 

از سوز آه خیمه‌نشینان ز شش جهت

یک‌باره هفت خیمۀ افلاک درگرفت

 

پس رو به قتلگاه ستم‌دیدگان نهاد

با اشک و آه، بر سر هر یک گذر گرفت

 

هر شمع آه، بر سر لب تشنه‌ای بسوخت

هر طفل اشک، جسم شهیدی به برگرفت

 

گاهی به پیش پیکر شاهی ز پا فتاد

گاهی ز تختِ خاک، سری تاجور گرفت

 

گاه از سر پسر ز برادر سراغ کرد

وز جسم یک‌دگر خبر از یک‌دگر گرفت

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×