مشخصات شعر

تربت ‌معشوق

کیست این خسرو مظلوم؟ که خونین بدن است

وز دم نیزه و شمشیر، دو صد پاره تن است

 

کیست این مظهر جان‌بازی و ایثار و وفا؟

که به آزادگی و عدل و شرف، ممتحن است

 

او بُوَد چشم و چراغ دل زهرای بتول

روشنی‌بخش جهان، نور رخ «ذو‌المنن» است

 

گبر و ترسا و یهودش، چو مسلمان خواهد

یار و محبوب ملل، شمع همه انجمن است

 

چه غم ار حسرت دیدار وطن داشت به دل؟

وطنش در دل یاران، شه دور از وطن است

 

او شهید است و نیازش نبُوَد گر چه به غسل

آب غسلش همه از خون گلو و بدن است

 

«کفنی داشت ز خاک و کفنی داشت ز خون

تا نگویند کسان، جسم حسین بی‌کفن است»

 

«استخوانی اگر از سینۀ او باقی ماند

آن هم از ضرب سمّ اسب، شکن در شکن است»[i]

 

دفن کردی چو پدر را پسر بیمارش

آن‌ که یعقوب‌صفت، شهرۀ «بیت ‌الحزن» است،

 

با سر‌انگشتِ مبارک بنوشتی بر خاک

این همان قبر شهیدی است که عطشان دهن است

 

این مکان قبلۀ عشّاق جهان خواهد شد

«خوشدل»! این تربتِ معشوقِ زمین و زمن است

 

 


[i]. این دو بیت از «جودی خراسانی» است.       (ص 555) 

تربت ‌معشوق

کیست این خسرو مظلوم؟ که خونین بدن است

وز دم نیزه و شمشیر، دو صد پاره تن است

 

کیست این مظهر جان‌بازی و ایثار و وفا؟

که به آزادگی و عدل و شرف، ممتحن است

 

او بُوَد چشم و چراغ دل زهرای بتول

روشنی‌بخش جهان، نور رخ «ذو‌المنن» است

 

گبر و ترسا و یهودش، چو مسلمان خواهد

یار و محبوب ملل، شمع همه انجمن است

 

چه غم ار حسرت دیدار وطن داشت به دل؟

وطنش در دل یاران، شه دور از وطن است

 

او شهید است و نیازش نبُوَد گر چه به غسل

آب غسلش همه از خون گلو و بدن است

 

«کفنی داشت ز خاک و کفنی داشت ز خون

تا نگویند کسان، جسم حسین بی‌کفن است»

 

«استخوانی اگر از سینۀ او باقی ماند

آن هم از ضرب سمّ اسب، شکن در شکن است»[i]

 

دفن کردی چو پدر را پسر بیمارش

آن‌ که یعقوب‌صفت، شهرۀ «بیت ‌الحزن» است،

 

با سر‌انگشتِ مبارک بنوشتی بر خاک

این همان قبر شهیدی است که عطشان دهن است

 

این مکان قبلۀ عشّاق جهان خواهد شد

«خوشدل»! این تربتِ معشوقِ زمین و زمن است

 

 


[i]. این دو بیت از «جودی خراسانی» است.       (ص 555) 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×