مشخصات شعر

نقد جان

گفت: ای حبیب دادگر! ای کردگارِ من!

امروز بود در همه عمر، انتظارِ من

 

این خنجر کشیده و این حنجر حسین

سرکاو نه بهر توست، نیاید به کارِ من

 

گو تارهای طرّۀ اکبر به باد رو

تا یاد توست، مونس شب‌های تارِ من

 

گو بر سر عروس شهادت نثار شو

دُرّی که بود پرورشش در کنارِ من

 

خضر ار ز جوی شیر چشید، آب زندگی

خون است، آب زندگی جویبارِ من

 

عیسی اگر ز دار بلا، زنده بُرد جان

این نقد جان به دست، سر نیزه، دارِ من

 

در گلشن جنان به خلیل، ای صبا! بگو

بگْذر به کربلا و ببین لاله‌زارِ من

 

در خاک و خون به جای ذبیح منای خویش

بین نوجوان سرو قد و گل‌عذارِ من

 

نقد جان

گفت: ای حبیب دادگر! ای کردگارِ من!

امروز بود در همه عمر، انتظارِ من

 

این خنجر کشیده و این حنجر حسین

سرکاو نه بهر توست، نیاید به کارِ من

 

گو تارهای طرّۀ اکبر به باد رو

تا یاد توست، مونس شب‌های تارِ من

 

گو بر سر عروس شهادت نثار شو

دُرّی که بود پرورشش در کنارِ من

 

خضر ار ز جوی شیر چشید، آب زندگی

خون است، آب زندگی جویبارِ من

 

عیسی اگر ز دار بلا، زنده بُرد جان

این نقد جان به دست، سر نیزه، دارِ من

 

در گلشن جنان به خلیل، ای صبا! بگو

بگْذر به کربلا و ببین لاله‌زارِ من

 

در خاک و خون به جای ذبیح منای خویش

بین نوجوان سرو قد و گل‌عذارِ من

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×