مشخصات شعر

گریه مکن

گریه، ای دختر رباب! مکن

نرگست، شیشۀ گلاب مکن

 

روی غم‌های جان، غمی مفزای

ز اشک حسرت، دلم کباب مکن

 

روی مخْراش و مو مکَن، زینهار!

خانۀ صبر خود، خراب مکن

 

چون شوم کشته، هم‌چو ابر بهار

گریه کن؛ حالیا شتاب مکن

 

ابر اگر تیره کرد، روی جهان

گله از ماه و آفتاب مکن

 

پدرت چون ز تیغ نندیشد

تو هم اندیشه از طناب مکن

 

اشتران بی‌جهاز و ره پُر خار

تا نیفتی به شب، تو خواب مکن

 

گریه مکن

گریه، ای دختر رباب! مکن

نرگست، شیشۀ گلاب مکن

 

روی غم‌های جان، غمی مفزای

ز اشک حسرت، دلم کباب مکن

 

روی مخْراش و مو مکَن، زینهار!

خانۀ صبر خود، خراب مکن

 

چون شوم کشته، هم‌چو ابر بهار

گریه کن؛ حالیا شتاب مکن

 

ابر اگر تیره کرد، روی جهان

گله از ماه و آفتاب مکن

 

پدرت چون ز تیغ نندیشد

تو هم اندیشه از طناب مکن

 

اشتران بی‌جهاز و ره پُر خار

تا نیفتی به شب، تو خواب مکن

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×