مشخصات شعر

شوق شهادت

در کربلا چو خیمه‌ی دارای دین زدند

گفتی که خیمه‌های فلک بر زمین زدند

 

بر خرگهش چو روی نهادند قدسیان

گفتی قدم به‌ عرشِ جهان‌آفرین زدند

 

تیر جفا گروه دغا، سوی خیمه‌گاه

انداختند و بر پر «روحُ الامین»زدند

 

قومی ز گم‌رهیّ و ضلالت، پی فرار

از موکبش به مرکب تعجیل، زین زدند

 

جمعی ز فیض شوق شهادت به ‌پای او

سر بر نهاده، دست به حبل متین زدند

 

از روضه‌های خلد برون آمدند و صف

بر گِرد خیمه‌های حرم، حور عین زدند

 

شب هم‌چو هاله گِردِ قمر، حلقه‌ی وداع

اهل حرم به دور امام مبین زدند

 

کرّ‌و‌بیان عالم بالا ز سوز آه

آتش به ‌پرده‌های سپهر برین زدند

 

آن شب چو در وداع و مناجات شد سحر

خورشید زد به خرگه روحانیان شرر

 

شوق شهادت

در کربلا چو خیمه‌ی دارای دین زدند

گفتی که خیمه‌های فلک بر زمین زدند

 

بر خرگهش چو روی نهادند قدسیان

گفتی قدم به‌ عرشِ جهان‌آفرین زدند

 

تیر جفا گروه دغا، سوی خیمه‌گاه

انداختند و بر پر «روحُ الامین»زدند

 

قومی ز گم‌رهیّ و ضلالت، پی فرار

از موکبش به مرکب تعجیل، زین زدند

 

جمعی ز فیض شوق شهادت به ‌پای او

سر بر نهاده، دست به حبل متین زدند

 

از روضه‌های خلد برون آمدند و صف

بر گِرد خیمه‌های حرم، حور عین زدند

 

شب هم‌چو هاله گِردِ قمر، حلقه‌ی وداع

اهل حرم به دور امام مبین زدند

 

کرّ‌و‌بیان عالم بالا ز سوز آه

آتش به ‌پرده‌های سپهر برین زدند

 

آن شب چو در وداع و مناجات شد سحر

خورشید زد به خرگه روحانیان شرر

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×