مشخصات شعر

سقّای طفلان

چرا ای غرق خون! از خاک صحرا برنمی‌خیزی؟

حسین آمد به بالینت، تو از جا برنمی‌خیزی؟

 

نماز ظهر را با هم ادا کردیم در مقتل

بُوَد وقت نماز عصر، آیا برنمی‌خیزی؟

 

خیام کودکان خالی از آب است و پُر از افغان

چرا سقّای من! از پیش دریا برنمی‌خیزی؟

 

عدو از چارسو، آهنگ یغمای حرم دارد

چرا آخر برای دفع اعدا برنمی‌خیزی؟

 

منم تنها و تن‌های عزیزانم به خون غلتان

چرا بر یاری فرزند زهرا برنمی‌خیزی؟

 

شکست از مرگ تو پشتم، برادر! داغ تو کشتم

که می‌دانم دگر از خاک صحرا برنمی‌خیزی

 

به دستم تکیه کن، برخیز با من در برِ زهرا

چو می‌بینم ز بی‌دستی است کز جا برنمی‌خیزی

 

سقّای طفلان

چرا ای غرق خون! از خاک صحرا برنمی‌خیزی؟

حسین آمد به بالینت، تو از جا برنمی‌خیزی؟

 

نماز ظهر را با هم ادا کردیم در مقتل

بُوَد وقت نماز عصر، آیا برنمی‌خیزی؟

 

خیام کودکان خالی از آب است و پُر از افغان

چرا سقّای من! از پیش دریا برنمی‌خیزی؟

 

عدو از چارسو، آهنگ یغمای حرم دارد

چرا آخر برای دفع اعدا برنمی‌خیزی؟

 

منم تنها و تن‌های عزیزانم به خون غلتان

چرا بر یاری فرزند زهرا برنمی‌خیزی؟

 

شکست از مرگ تو پشتم، برادر! داغ تو کشتم

که می‌دانم دگر از خاک صحرا برنمی‌خیزی

 

به دستم تکیه کن، برخیز با من در برِ زهرا

چو می‌بینم ز بی‌دستی است کز جا برنمی‌خیزی

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×