مشخصات شعر

جوان‌مردی

ظهر‌گاهان، آفتاب صبح‌گاه آمد برون

کز حرم، ماه بنی‌هاشم چو ماه آمد برون

 

دختری آهی به لب، اشکی به رخ، مشکی به کف

از خیامِ کودکانِ بی‌گناه آمد برون

 

ساقی طفلان، پی آوردن آب از فرات

از میان تشنگان بی‌پناه آمد برون

 

تشنه بر دریا رسید و تشنه‌لب هم بازگشت

آفرین از جان پیغمبر به آه آمد برون

 

از عطش برداشت آب و از جوان‌مردی بریخت

دیده‌ تر، لب تشنه با حال تباه آمد برون

 

چون برآمد کشتی غیرت ز دریای فرات

گِرد‌باد حمله از دشت سپاه آمد برون

 

هر دو دستش چون ز شمشیر جفا انداختند

از دل مولا، فغان «وا اخاه» آمد برون

 

چشم حق‌بینش، چو پیکان بلا را شد نشان

از کمانِ قدّ زینب، تیر آه آمد برون

 

جوان‌مردی

ظهر‌گاهان، آفتاب صبح‌گاه آمد برون

کز حرم، ماه بنی‌هاشم چو ماه آمد برون

 

دختری آهی به لب، اشکی به رخ، مشکی به کف

از خیامِ کودکانِ بی‌گناه آمد برون

 

ساقی طفلان، پی آوردن آب از فرات

از میان تشنگان بی‌پناه آمد برون

 

تشنه بر دریا رسید و تشنه‌لب هم بازگشت

آفرین از جان پیغمبر به آه آمد برون

 

از عطش برداشت آب و از جوان‌مردی بریخت

دیده‌ تر، لب تشنه با حال تباه آمد برون

 

چون برآمد کشتی غیرت ز دریای فرات

گِرد‌باد حمله از دشت سپاه آمد برون

 

هر دو دستش چون ز شمشیر جفا انداختند

از دل مولا، فغان «وا اخاه» آمد برون

 

چشم حق‌بینش، چو پیکان بلا را شد نشان

از کمانِ قدّ زینب، تیر آه آمد برون

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×