مشخصات شعر

رشک طوبی

آه از دمی که غرقه به خون در برابرش!

افتاده دید، قامت زیبای اکبرش

 

یک‌ جا به ‌خاک خفته، جوانان مهوشش

یک ‌سو به‌ خون تپیده، علم‌دار لشگرش

 

پامال یک ‌طرف شده، اندام قاسمش

بر تیر کین هدف شده، حلقوم اصغرش

 

عالم به آب غرقه شود! تشنه‌ جان سپُرد

شاهی که بود آب روان، مَهر مادرش

 

چون دید کشته اکبر و عبّاس و قاسمش

چون دید تشنه اصغر و عثمان و جعفرش،

 

آمد به‌ سوی جسم علی ‌اکبر جوان

بنْهاد سر به ‌سینه و بنْشست در برش

 

گفت: ای ندیده کام! که خوش خفته‌ای به ‌خاک

بعد از تو خاک بر سر دنیا و افسرش!

 

ای سرو سرفرازتر از طوبی! ای‌ که کَنْد

باد سموم حادثه از ریشه تا برش!

 

گشتی ای اختر سحری! زآن نهان که چرخ

هم‌چون تو کوته است، سحر، عمر اخترش

 

خفتی به استراحت و باب غریب را

الّا غمت نمانده پرستار دیگرش

 

گر ناطق است، ذکر تو پیدا به‌ منطقش

ور ساکت است، یاد تو پنهان به‌ خاطرش

 

چون تشنه‌لب شهید شدی از ره جفا

بعد از تو خاک بر سر دنیای بی‌وفا!

 

رشک طوبی

آه از دمی که غرقه به خون در برابرش!

افتاده دید، قامت زیبای اکبرش

 

یک‌ جا به ‌خاک خفته، جوانان مهوشش

یک ‌سو به‌ خون تپیده، علم‌دار لشگرش

 

پامال یک ‌طرف شده، اندام قاسمش

بر تیر کین هدف شده، حلقوم اصغرش

 

عالم به آب غرقه شود! تشنه‌ جان سپُرد

شاهی که بود آب روان، مَهر مادرش

 

چون دید کشته اکبر و عبّاس و قاسمش

چون دید تشنه اصغر و عثمان و جعفرش،

 

آمد به‌ سوی جسم علی ‌اکبر جوان

بنْهاد سر به ‌سینه و بنْشست در برش

 

گفت: ای ندیده کام! که خوش خفته‌ای به ‌خاک

بعد از تو خاک بر سر دنیا و افسرش!

 

ای سرو سرفرازتر از طوبی! ای‌ که کَنْد

باد سموم حادثه از ریشه تا برش!

 

گشتی ای اختر سحری! زآن نهان که چرخ

هم‌چون تو کوته است، سحر، عمر اخترش

 

خفتی به استراحت و باب غریب را

الّا غمت نمانده پرستار دیگرش

 

گر ناطق است، ذکر تو پیدا به‌ منطقش

ور ساکت است، یاد تو پنهان به‌ خاطرش

 

چون تشنه‌لب شهید شدی از ره جفا

بعد از تو خاک بر سر دنیای بی‌وفا!

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×