مشخصات شعر

تب غم

گریه کردم به تو و از تو، نوایی نرسید

هر چه گفتم: پسرم! هیچ صدایی نرسید

 

بوسه دادم به لبت تا که لبی بگْشایی

از لب غرق به خون تو، نوایی نرسید

 

سوخت از داغ تو، بابا! جگرِ سوخته‌ام

سوی این سوخته‌دل، باد صبایی نرسید

 

گر که خون جگرم ریخت ز دیده به دلم

سخت‌تر از غم تو، تیر بلایی نرسید

 

به کنار تن صد چاک تو، بیمار شدم

سوختم در تبِ غم، گَرد شفایی نرسید

 

بار داغ تو به روی جگرم، سنگین بود

درد بسیار به دل بود و دوایی نرسید

 

گره افتاد چو در کار دلم از داغت

غیر زینب ز حرم، عقده‌گشایی نرسید

 

خواستم تا که به ناله ز جهان، دست کشم

جان به لب آمد و غم‌ناله به جایی نرسید

 

به وفایی که تو دادی به ره دوست نشان

در ره عشق و وفا، هیچ «وفایی» نرسید

 

تب غم

گریه کردم به تو و از تو، نوایی نرسید

هر چه گفتم: پسرم! هیچ صدایی نرسید

 

بوسه دادم به لبت تا که لبی بگْشایی

از لب غرق به خون تو، نوایی نرسید

 

سوخت از داغ تو، بابا! جگرِ سوخته‌ام

سوی این سوخته‌دل، باد صبایی نرسید

 

گر که خون جگرم ریخت ز دیده به دلم

سخت‌تر از غم تو، تیر بلایی نرسید

 

به کنار تن صد چاک تو، بیمار شدم

سوختم در تبِ غم، گَرد شفایی نرسید

 

بار داغ تو به روی جگرم، سنگین بود

درد بسیار به دل بود و دوایی نرسید

 

گره افتاد چو در کار دلم از داغت

غیر زینب ز حرم، عقده‌گشایی نرسید

 

خواستم تا که به ناله ز جهان، دست کشم

جان به لب آمد و غم‌ناله به جایی نرسید

 

به وفایی که تو دادی به ره دوست نشان

در ره عشق و وفا، هیچ «وفایی» نرسید

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×