مشخصات شعر

باید ببارم

من از زبان باد شنیدم که تشنه‌ای

با من شنید عالم و آدم که تشنه‌ای

 

راهی شدم که آب برایت بیاورم

همراه با تمامی عالم «که تشنه‌ای»

 

در گوش من که چشم به سمت تو دوختم

کرده است باد زمزمه هر دم که تشنه‌ای

 

چنگی زدم به دامن دریا و رود تا

آبی کنم برات فراهم که تشنه‌ای

 

سیراب آب هستم و باید تمام عمر

گریه کنم مدام از این غم که تشنه‌ای

 

این ابرِ سخت دربه‌درت را، صدا بزن

باید به شانه‌ی تو ببارم که تشنه‌ای

 

آن‌قدر دیر آمده‌ام که به تربتت

باید فقط ببارم نم‌نم که تشنه‌ای

 

باید ببارم

من از زبان باد شنیدم که تشنه‌ای

با من شنید عالم و آدم که تشنه‌ای

 

راهی شدم که آب برایت بیاورم

همراه با تمامی عالم «که تشنه‌ای»

 

در گوش من که چشم به سمت تو دوختم

کرده است باد زمزمه هر دم که تشنه‌ای

 

چنگی زدم به دامن دریا و رود تا

آبی کنم برات فراهم که تشنه‌ای

 

سیراب آب هستم و باید تمام عمر

گریه کنم مدام از این غم که تشنه‌ای

 

این ابرِ سخت دربه‌درت را، صدا بزن

باید به شانه‌ی تو ببارم که تشنه‌ای

 

آن‌قدر دیر آمده‌ام که به تربتت

باید فقط ببارم نم‌نم که تشنه‌ای

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×