مشخصات شعر

فرصتی نیکو

 

ای عمو! تا ناله‌ی «هَلْ مِن مُعینت» را شنیدم

از حرم تا قتلگه، با شور جان‌بازی دویدم

 

آن ‌چنان دل بُرد از من بانگ «هَل مِنْ ناصِر» تو

کآستینم را ز دست عمّه‌ام زینب، کشیدم

 

جای تکبیر اذان ظهر، در آغوش گرمت

بانگ مادر مادرِ زهرا، در این صحرا شنیدم

 

گر چه طفلی کوچکم، امّا قبولم کن، عمو جان!

بر سر دست تو، من قربانی شش‌ماهه دیدم

 

کس نداند جز خدا کز غصّه‌ی مظلومی تو

با چه حالی از کنار خیمه، در مقتل رسیدم؟

 

دست من افتاد از تن، گو سرم بر پایت اُفتد

سر چه باشد؟ تیر عشقت را به جان خود خریدم

 

تا بُرون از خیمه‌گه رفتی، دل من با تو آمد

تو به رفتن رو نهادی، من ز ماندن، دل بُریدم

 

جای بابایم امام مجتبی خالی است، این ‌جا

تا ببیند من به قربان‌گاه تو، آخر شهیدم

 

ناله‌ای از سوز دل کردم به زیر تیغ قاتل

شعله‌ها در نظم عالم‌سوز «میثم»، آفریدم

 

 

فرصتی نیکو

 

ای عمو! تا ناله‌ی «هَلْ مِن مُعینت» را شنیدم

از حرم تا قتلگه، با شور جان‌بازی دویدم

 

آن ‌چنان دل بُرد از من بانگ «هَل مِنْ ناصِر» تو

کآستینم را ز دست عمّه‌ام زینب، کشیدم

 

جای تکبیر اذان ظهر، در آغوش گرمت

بانگ مادر مادرِ زهرا، در این صحرا شنیدم

 

گر چه طفلی کوچکم، امّا قبولم کن، عمو جان!

بر سر دست تو، من قربانی شش‌ماهه دیدم

 

کس نداند جز خدا کز غصّه‌ی مظلومی تو

با چه حالی از کنار خیمه، در مقتل رسیدم؟

 

دست من افتاد از تن، گو سرم بر پایت اُفتد

سر چه باشد؟ تیر عشقت را به جان خود خریدم

 

تا بُرون از خیمه‌گه رفتی، دل من با تو آمد

تو به رفتن رو نهادی، من ز ماندن، دل بُریدم

 

جای بابایم امام مجتبی خالی است، این ‌جا

تا ببیند من به قربان‌گاه تو، آخر شهیدم

 

ناله‌ای از سوز دل کردم به زیر تیغ قاتل

شعله‌ها در نظم عالم‌سوز «میثم»، آفریدم

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×