مشخصات شعر

غربت غم

سلام باد به عبداللَّه! آن صغیر دگر

که بود در صدف کربلا، یکی گوهر

 

تمام نور که بُد، نور دیده‌ی زهرا

تمام حُسن که بودش، حَسَن یگانه پدر

 

تمام عشق که شد کشته، در برِ معشوق

تمام دل که نکرد او، جدایی از دلبر

 

بنازم آن همه غیرت! که هم‌چو پروانه

به گِرد شمع وجود حسین، می‌زد پر

 

چو دید غربت عمّ بزرگوارش را

به قتلگاه درآمد ز دامن مادر

 

عدو چو تیغ برآورْد، بهر قتل حسین

به پیش تیغ عدو، دست خویش، کرد سپر

 

برید دستش و هرگز دل از عمو نبُرید

که شد به دامن عمّ غریبِ خویش، شهید

 

غربت غم

سلام باد به عبداللَّه! آن صغیر دگر

که بود در صدف کربلا، یکی گوهر

 

تمام نور که بُد، نور دیده‌ی زهرا

تمام حُسن که بودش، حَسَن یگانه پدر

 

تمام عشق که شد کشته، در برِ معشوق

تمام دل که نکرد او، جدایی از دلبر

 

بنازم آن همه غیرت! که هم‌چو پروانه

به گِرد شمع وجود حسین، می‌زد پر

 

چو دید غربت عمّ بزرگوارش را

به قتلگاه درآمد ز دامن مادر

 

عدو چو تیغ برآورْد، بهر قتل حسین

به پیش تیغ عدو، دست خویش، کرد سپر

 

برید دستش و هرگز دل از عمو نبُرید

که شد به دامن عمّ غریبِ خویش، شهید

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×