مشخصات شعر

برق شمشیر

گوهر دُرج حسن از خیمه‌گاه آمد برون

یا ز پشت ابرِ تیره، قرص ماه آمد برون

 

خواست بیند جلوۀ حق را ز مرآت رُخش

زین سبب از خیمه، شاه دین‌پناه آمد برون

 

چون قرین شد مهر و مه، در دیدۀ زینب، سرشک

ناگهان چون اختران از یک نگاه آمد برون

 

حکم جان‌بازی چو بگْرفت از شه اقلیم عشق

از خیامِ آن غریب کم‌سپاه آمد برون

 

چون سوی دریای لشگر رفت، آن درّ یتیم

اشک، مروارید‌وار از چشم شاه آمد برون

 

شیر حق را صید خود پنداشت، خصم گرگ‌خو

برق شمشیرش چو دید، از اشتباه آمد برون

 

من نمی‌گویم چه شد رفتار با آن تشنه‌کام

لیک گویم از نهادِ سنگ، آه آمد برون

برق شمشیر

گوهر دُرج حسن از خیمه‌گاه آمد برون

یا ز پشت ابرِ تیره، قرص ماه آمد برون

 

خواست بیند جلوۀ حق را ز مرآت رُخش

زین سبب از خیمه، شاه دین‌پناه آمد برون

 

چون قرین شد مهر و مه، در دیدۀ زینب، سرشک

ناگهان چون اختران از یک نگاه آمد برون

 

حکم جان‌بازی چو بگْرفت از شه اقلیم عشق

از خیامِ آن غریب کم‌سپاه آمد برون

 

چون سوی دریای لشگر رفت، آن درّ یتیم

اشک، مروارید‌وار از چشم شاه آمد برون

 

شیر حق را صید خود پنداشت، خصم گرگ‌خو

برق شمشیرش چو دید، از اشتباه آمد برون

 

من نمی‌گویم چه شد رفتار با آن تشنه‌کام

لیک گویم از نهادِ سنگ، آه آمد برون

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×