مشخصات شعر

سرو ‌حسن

ز فرط شوق، شد آن خسته، مرتعش بدنش

شرار عشق خدا، شعله زد به جان و تنش

 

میان معرکه آن سرو بوستان حسن

شکفته بهر رجز گشت، غنچۀ دهنش

 

به روی خاک فتاد ازرق و چهار پسر

ز ضرب دست مخالف‌کشِ عدوفکنش

 

چو تیغ حیدر صفدر، همی درید از هم

صفوف لشگر خون‌خوار، تیغ صف‌شکنش

 

ولی دریغ! که آخر ز زین فتاد و عدو

ز کینه خواست بُرد سر ز نازنین‌بدنش

 

حسین کرد به بالین او گذار و بدید

به زیر تیغ بُوَد یادگاری حسنش

 

نمود حمله بر آن قوم و جنگ درپیوست

بلند ناله‌ی قاسم شد و بُد این سخنش:

 

بس است جنگ، عمو! نرم گشت اعضایم

شکست زیر سُم اسب، استخوان‌هایم

 

سرو ‌حسن

ز فرط شوق، شد آن خسته، مرتعش بدنش

شرار عشق خدا، شعله زد به جان و تنش

 

میان معرکه آن سرو بوستان حسن

شکفته بهر رجز گشت، غنچۀ دهنش

 

به روی خاک فتاد ازرق و چهار پسر

ز ضرب دست مخالف‌کشِ عدوفکنش

 

چو تیغ حیدر صفدر، همی درید از هم

صفوف لشگر خون‌خوار، تیغ صف‌شکنش

 

ولی دریغ! که آخر ز زین فتاد و عدو

ز کینه خواست بُرد سر ز نازنین‌بدنش

 

حسین کرد به بالین او گذار و بدید

به زیر تیغ بُوَد یادگاری حسنش

 

نمود حمله بر آن قوم و جنگ درپیوست

بلند ناله‌ی قاسم شد و بُد این سخنش:

 

بس است جنگ، عمو! نرم گشت اعضایم

شکست زیر سُم اسب، استخوان‌هایم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×