مشخصات شعر

راندۀ خوانده

اگر بر آستان خوانی مرا، خاک درت گردم

وگر از در برانی، خاک پای لشگرت گردم

 

به دامانت غبار‌آسا نشستم، برنمی‌خیزم

وگر بفْشانی‌ام، خیزم ولی گِرد سرت گردم

 

علی، شیر خدا باب تو شیر خود به قاتل داد

تویی دلبند او، مپْسند بی‌فیض از درت گردم

 

دل و جانم ز تاب شرم، هم‌چون شمع می‌سوزد

بده پروانه تا پروانه‌‌سان، خاکسترت گردم

 

به دربارت اگر باری، دهی بارم، زهی عزّت!

ولیکن با چه رویی، روبه‌رو با خواهرت گردم؟

 

ببین از کردۀ خود سر به پیشم، سربلندم کن

مرا رخصت بده تا پیش‌مرگِ اکبرت گردم

 

اگر باشد به دستم اختیاری، بعد سر دادن

سرم گیرم به دست و باز بر گِرد سرت گردم

 

وضو گیرم ز آب کوثر و نامش به لب آرم

که شاید رستگار از فیضِ نامِ مادرت گردم

 

اگر بر جان‌فشانی نیستم قابل، اجازت بخش

به خیمه، مهدجنبانِ علیّ اصغرت گردم

راندۀ خوانده

اگر بر آستان خوانی مرا، خاک درت گردم

وگر از در برانی، خاک پای لشگرت گردم

 

به دامانت غبار‌آسا نشستم، برنمی‌خیزم

وگر بفْشانی‌ام، خیزم ولی گِرد سرت گردم

 

علی، شیر خدا باب تو شیر خود به قاتل داد

تویی دلبند او، مپْسند بی‌فیض از درت گردم

 

دل و جانم ز تاب شرم، هم‌چون شمع می‌سوزد

بده پروانه تا پروانه‌‌سان، خاکسترت گردم

 

به دربارت اگر باری، دهی بارم، زهی عزّت!

ولیکن با چه رویی، روبه‌رو با خواهرت گردم؟

 

ببین از کردۀ خود سر به پیشم، سربلندم کن

مرا رخصت بده تا پیش‌مرگِ اکبرت گردم

 

اگر باشد به دستم اختیاری، بعد سر دادن

سرم گیرم به دست و باز بر گِرد سرت گردم

 

وضو گیرم ز آب کوثر و نامش به لب آرم

که شاید رستگار از فیضِ نامِ مادرت گردم

 

اگر بر جان‌فشانی نیستم قابل، اجازت بخش

به خیمه، مهدجنبانِ علیّ اصغرت گردم

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×