مشخصات شعر

بریدی کو؟

بَریدی کو که شاه تشنه‌کام از وی خبر گیرد؟

مگر کز قتل مسلم، ترکِ این ناخوش سفر گیرد

 

مگر چون بشنود ظلمی که مسلم دید و طفلانش

حساب کار خویش و طفلکان خویش، برگیرد

 

مگر بی‌کشتن عبّاس و عون و جعفر و اکبر

ز روز بد، امان یابد؛ ز خصم بد، حذر گیرد

 

مگر تا حُرمت صید حرم برجاست، نگذارد

که از بی‌حرمتی، خصم از حریمش، پرده برگیرد

 

مگر کز آه ماتم دیده‌ایّ و خون مظلومی

نه آتش خشک و تر سوزد؛ نه توفان بحر و بر گیرد

 

مگر تا بوسه‌گاه احمدی، یعنی گلوی او

نه از ناوک، زیان بیند؛ نه از خنجر، خبر گیرد

 

مگر، نه دختر زهرا ز غصّه، خون دل نوشد

مگر، نه پور بوسفیان ز شادی، جام زر گیرد

 

ولی می‌خواست یزدان تا سرش، زیب‌‌ سنان گردد

که در هنگامۀ محشر، شفیع عاصیان گردد

 

بریدی کو؟

بَریدی کو که شاه تشنه‌کام از وی خبر گیرد؟

مگر کز قتل مسلم، ترکِ این ناخوش سفر گیرد

 

مگر چون بشنود ظلمی که مسلم دید و طفلانش

حساب کار خویش و طفلکان خویش، برگیرد

 

مگر بی‌کشتن عبّاس و عون و جعفر و اکبر

ز روز بد، امان یابد؛ ز خصم بد، حذر گیرد

 

مگر تا حُرمت صید حرم برجاست، نگذارد

که از بی‌حرمتی، خصم از حریمش، پرده برگیرد

 

مگر کز آه ماتم دیده‌ایّ و خون مظلومی

نه آتش خشک و تر سوزد؛ نه توفان بحر و بر گیرد

 

مگر تا بوسه‌گاه احمدی، یعنی گلوی او

نه از ناوک، زیان بیند؛ نه از خنجر، خبر گیرد

 

مگر، نه دختر زهرا ز غصّه، خون دل نوشد

مگر، نه پور بوسفیان ز شادی، جام زر گیرد

 

ولی می‌خواست یزدان تا سرش، زیب‌‌ سنان گردد

که در هنگامۀ محشر، شفیع عاصیان گردد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×