مشخصات شعر

صحرای خونین

الا! یاران من! میعاد‌گاه داور است، این ‌جا

بدن‌ها غرق خون، سرها جدا از پیکر است، این ‌جا

 

مَلَک! قرآن بخوان در خاکِ روح‌انگیزِ این وادی

که هفتاد و دو گل از باغ عترت، پرپر است، این ‌جا

 

نیازی نیست گل ریزد، کسی در مقدم مهمان

که صحرا لاله‌گون از خونِ فرقِ اکبر است، این ‌جا

 

مگر نه در نماز عشق می‌باید وضو از خون

وضوی من ز خونِ حلقِ پاکِ اصغر است، این‌ جا

 

شود جان عمویی هم‌چو من، قربانی قاسم

که مرگ سرخ بر وی، از عسل شیرین‌تر است، این جا

 

شود حل، مشکل بی‌آبی اطفال معصومم

که سقّا با دو چشم خون‌فشان، آب‌آور است، این‌ جا

 

نه تنها از تن مردان جنگی، سر جدا گردد

به نوک نیزه، طفل شیرخوارم را سر است، این ‌جا

 

مبادا کس در این صحرای خونین، نام آب آرد!

جواب «العطش»، شمشیر و تیر و خنجر است، این ‌جا

 

الهی! دخت زهرا، پای در گودال نگْذارد

که کعب نی جواب «یا اخا»ی خواهر‌ است، این ‌جا

 

به عُمر خود، مزن غیر از در این خانه را، «میثم»!

زیار‌ت‌گاه دل تا صبح روز محشر است، این ‌جا

 

صحرای خونین

الا! یاران من! میعاد‌گاه داور است، این ‌جا

بدن‌ها غرق خون، سرها جدا از پیکر است، این ‌جا

 

مَلَک! قرآن بخوان در خاکِ روح‌انگیزِ این وادی

که هفتاد و دو گل از باغ عترت، پرپر است، این ‌جا

 

نیازی نیست گل ریزد، کسی در مقدم مهمان

که صحرا لاله‌گون از خونِ فرقِ اکبر است، این ‌جا

 

مگر نه در نماز عشق می‌باید وضو از خون

وضوی من ز خونِ حلقِ پاکِ اصغر است، این‌ جا

 

شود جان عمویی هم‌چو من، قربانی قاسم

که مرگ سرخ بر وی، از عسل شیرین‌تر است، این جا

 

شود حل، مشکل بی‌آبی اطفال معصومم

که سقّا با دو چشم خون‌فشان، آب‌آور است، این‌ جا

 

نه تنها از تن مردان جنگی، سر جدا گردد

به نوک نیزه، طفل شیرخوارم را سر است، این ‌جا

 

مبادا کس در این صحرای خونین، نام آب آرد!

جواب «العطش»، شمشیر و تیر و خنجر است، این ‌جا

 

الهی! دخت زهرا، پای در گودال نگْذارد

که کعب نی جواب «یا اخا»ی خواهر‌ است، این ‌جا

 

به عُمر خود، مزن غیر از در این خانه را، «میثم»!

زیار‌ت‌گاه دل تا صبح روز محشر است، این ‌جا

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×