مشخصات شعر

خیل فرشته

آب بقا که در ظلمات است، جای او

باشد سیاه‌پوش، هنوز از برای او

 

لب‌تشنه جان سپُرد به خاک آن ‌که تا ابد

در چشم آب، سرمه شود خاک‌ پای او

 

اندیشه سر به جیب تفکّر، فرو بَرَد

هر جا که بگْذرد سخن از خون‌بهای او

 

روزی که منتقم کشد از خصمش، انتقام

دانسته دیر شام شود، در جزای او

 

این ماتم کسی است که خورشید می‌زند

تیغ شعاع بر سر و رو، در عزای او

 

این ماتم کسی است که گردون، بریده است

نعلی به سینه، از مه نو، از برای او

 

این ماتم کسی است که صبح سفید‌کار

یک سینه است و صد دم سرد از برای او

 

این ماتم کسی است که جبریل می‌کند

شیون بسان مویه‌گران، در سرای او

 

این ماتم کسی است که فردا نمی‌دهند

جامی به دست تشنه‌لبان، بی‌رضای او

 

این ماتم کسی است که هر لحظه می‌کنند

خیل فرشته، هستی خود را فدای او

 

این ماتم کسی است که هستی به او خوش است

ناید به کار، کون و مکان، بی‌بقای او

 

بعد از حسین گو همه عالم، خراب شو

دریای نیل‌گون فلک، گو سراب شو

 

خیل فرشته

آب بقا که در ظلمات است، جای او

باشد سیاه‌پوش، هنوز از برای او

 

لب‌تشنه جان سپُرد به خاک آن ‌که تا ابد

در چشم آب، سرمه شود خاک‌ پای او

 

اندیشه سر به جیب تفکّر، فرو بَرَد

هر جا که بگْذرد سخن از خون‌بهای او

 

روزی که منتقم کشد از خصمش، انتقام

دانسته دیر شام شود، در جزای او

 

این ماتم کسی است که خورشید می‌زند

تیغ شعاع بر سر و رو، در عزای او

 

این ماتم کسی است که گردون، بریده است

نعلی به سینه، از مه نو، از برای او

 

این ماتم کسی است که صبح سفید‌کار

یک سینه است و صد دم سرد از برای او

 

این ماتم کسی است که جبریل می‌کند

شیون بسان مویه‌گران، در سرای او

 

این ماتم کسی است که فردا نمی‌دهند

جامی به دست تشنه‌لبان، بی‌رضای او

 

این ماتم کسی است که هر لحظه می‌کنند

خیل فرشته، هستی خود را فدای او

 

این ماتم کسی است که هستی به او خوش است

ناید به کار، کون و مکان، بی‌بقای او

 

بعد از حسین گو همه عالم، خراب شو

دریای نیل‌گون فلک، گو سراب شو

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×