مشخصات شعر

قیامت موعود

چون کرد خور ز توسن زرّین، تهی رکاب

افتاد در ثوابت و سیّاره، انقلاب

 

غارت‌گران شام به یغما گشود دست

بگْسیخت از سرادق زر‌تارِ خور، طناب

 

کرد از مَجَرّه چاک، فلک، پردۀ شکیب

بارید از ستاره به رخساره، خون‌خضاب

 

کردند سر ز پرده برون دختران نعش

با گیسوی بریده، سرآسیمه، بی‌نقاب

 

گفتی شکسته مجمر گردون و از شفق

آتش گرفته دامن این نیل‌گون قباب

 

از سینۀ شفق به در آورد سر، هلال

چون کودکی تپیده به خون، در کنار آب

 

یا گوشواره‌‌ای که به یغما کشیده خصم

بیرون ز گوش پرده‌نشینی، چو آفتاب

 

یا گشته زینِ توسنِ شاهنشهی، نگون

برگشته بی‌سوار، سوی خیمه با شتاب

 

گفتم مگر قیامت موعود اعظم است؟

آمد ندا ز عرش که ماه محرّم است

قیامت موعود

چون کرد خور ز توسن زرّین، تهی رکاب

افتاد در ثوابت و سیّاره، انقلاب

 

غارت‌گران شام به یغما گشود دست

بگْسیخت از سرادق زر‌تارِ خور، طناب

 

کرد از مَجَرّه چاک، فلک، پردۀ شکیب

بارید از ستاره به رخساره، خون‌خضاب

 

کردند سر ز پرده برون دختران نعش

با گیسوی بریده، سرآسیمه، بی‌نقاب

 

گفتی شکسته مجمر گردون و از شفق

آتش گرفته دامن این نیل‌گون قباب

 

از سینۀ شفق به در آورد سر، هلال

چون کودکی تپیده به خون، در کنار آب

 

یا گوشواره‌‌ای که به یغما کشیده خصم

بیرون ز گوش پرده‌نشینی، چو آفتاب

 

یا گشته زینِ توسنِ شاهنشهی، نگون

برگشته بی‌سوار، سوی خیمه با شتاب

 

گفتم مگر قیامت موعود اعظم است؟

آمد ندا ز عرش که ماه محرّم است

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×