مشخصات شعر

چو آب رفته‌ای و چون شراب برگشتی

گُلی که رفته‌ای، امّا گلاب برگشتی

چو آب رفته‌ای و چون شراب برگشتی

 

پُر از سؤال به میدان قدم گذاشتی و

ز سُمِّ اسب گرفتی جواب، برگشتی

 

روان شده بدنت بینِ دست‌هایِ عمو

بلند کردمت، امّا چو آب برگشتی

 

ستارۀِ حرمم بوده‌ای تو تا دیشب

قَدَت کشیده شد و ماهتاب برگشتی

 

به هم تنیده و پیچیده گشته پیکرِ تو

شبیه موت، پُر از پیچ و تاب، برگشتی

 

چه آمده سرت از چشم‌زخمِ این لشکر

چرا ز معرکه‌ات بی‌نقاب برگشتی؟!

 

به روی خاکِ بیابان که جای خواب نبود

رسیده‌ایم به خیمه، بخواب، برگشتی

چو آب رفته‌ای و چون شراب برگشتی

گُلی که رفته‌ای، امّا گلاب برگشتی

چو آب رفته‌ای و چون شراب برگشتی

 

پُر از سؤال به میدان قدم گذاشتی و

ز سُمِّ اسب گرفتی جواب، برگشتی

 

روان شده بدنت بینِ دست‌هایِ عمو

بلند کردمت، امّا چو آب برگشتی

 

ستارۀِ حرمم بوده‌ای تو تا دیشب

قَدَت کشیده شد و ماهتاب برگشتی

 

به هم تنیده و پیچیده گشته پیکرِ تو

شبیه موت، پُر از پیچ و تاب، برگشتی

 

چه آمده سرت از چشم‌زخمِ این لشکر

چرا ز معرکه‌ات بی‌نقاب برگشتی؟!

 

به روی خاکِ بیابان که جای خواب نبود

رسیده‌ایم به خیمه، بخواب، برگشتی

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×