مشخصات شعر

مردم رسوا

چراغ بزم عترت، «امّ کلثوم»

گل خورشیدفطرت، «امّ کلثوم»

 

درون محمل از داغ شقایق

سخن سر کرد از باغ شقایق

 

هلا! ای مردم رسوای کوفه!

دغل‌بازان بی‌پروای کوفه!

 

چه شد؟ ای بی‌حیا مردم! شما را

که بشْکستید پیمان خدا را

 

چرا ترک سیه‌کاری نکردید؟

امام عشق را یاری نکردید؟

 

چرا کشتید مصباح الهدی را؟

به قهر آورده اید از خود، خدا را

 

چرا بردید اموالش به غارت؟

پسندیدید بر اهلش، اسارت

 

شما را دیدۀ دل، کور بادا!

ز نور رحمت حق، دور بادا!

 

سیه‌روزی گریبان گیرتان شد

به پا نامردمی، زنجیرتان شد

 

خبر دارید؟ هم‌چون باد صرصر

کدامین لاله را کردید پرپر

 

چه داغی بر دل خوبان فزودید؟

چه جامه از کدامین گل ربودید؟

 

کسی که آفتاب شب‌زدا بود

وجودش معنی شمس الضّحی بود،

 

رهش با نیزه و خنجر گرفتید

سرش را چون گل از پیکر گرفتید

 

مردم رسوا

چراغ بزم عترت، «امّ کلثوم»

گل خورشیدفطرت، «امّ کلثوم»

 

درون محمل از داغ شقایق

سخن سر کرد از باغ شقایق

 

هلا! ای مردم رسوای کوفه!

دغل‌بازان بی‌پروای کوفه!

 

چه شد؟ ای بی‌حیا مردم! شما را

که بشْکستید پیمان خدا را

 

چرا ترک سیه‌کاری نکردید؟

امام عشق را یاری نکردید؟

 

چرا کشتید مصباح الهدی را؟

به قهر آورده اید از خود، خدا را

 

چرا بردید اموالش به غارت؟

پسندیدید بر اهلش، اسارت

 

شما را دیدۀ دل، کور بادا!

ز نور رحمت حق، دور بادا!

 

سیه‌روزی گریبان گیرتان شد

به پا نامردمی، زنجیرتان شد

 

خبر دارید؟ هم‌چون باد صرصر

کدامین لاله را کردید پرپر

 

چه داغی بر دل خوبان فزودید؟

چه جامه از کدامین گل ربودید؟

 

کسی که آفتاب شب‌زدا بود

وجودش معنی شمس الضّحی بود،

 

رهش با نیزه و خنجر گرفتید

سرش را چون گل از پیکر گرفتید

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×