مشخصات شعر

موقع اذان

دل من! سخت می‌شود حتّی لحظه‌ای را به جای او باشی

بی خبر از وقایع فردات با پدر گرم گفت‌وگو باشی

 

دل من! لحظه‌ای تصوّر کن یا خودت را به جای او بگذار

شب، کنار پدر نشسته و صبح به تکاپو و جست‌وجو باشی

 

بی‌خبر از وقایع تلخی و ندانی که ممکن است، این بار

آخرین روز و ساعتی باشد که تو با عشق، رو‌به‌رو باشی

 

مثل خواهر چقدر مظلومی! مثل مادر غریب و تنهایی!

و خدا خواست چون پدر، همه عمر، صاحب غصّه‌ای مگو باشی

 

ایستادی چنان درختی سبز، شاخه‌هایت قنوت می‌خواندند

و زمین در سکوت مانْد که تو، یاد زخمی‌ترین گلو باشی

 

دل به یاد تو مهربان شده است، از تو گفتم، دلم جوان شده است

دل من! موقع اذان شده است، وقت آن است با وضو باشی 

موقع اذان

دل من! سخت می‌شود حتّی لحظه‌ای را به جای او باشی

بی خبر از وقایع فردات با پدر گرم گفت‌وگو باشی

 

دل من! لحظه‌ای تصوّر کن یا خودت را به جای او بگذار

شب، کنار پدر نشسته و صبح به تکاپو و جست‌وجو باشی

 

بی‌خبر از وقایع تلخی و ندانی که ممکن است، این بار

آخرین روز و ساعتی باشد که تو با عشق، رو‌به‌رو باشی

 

مثل خواهر چقدر مظلومی! مثل مادر غریب و تنهایی!

و خدا خواست چون پدر، همه عمر، صاحب غصّه‌ای مگو باشی

 

ایستادی چنان درختی سبز، شاخه‌هایت قنوت می‌خواندند

و زمین در سکوت مانْد که تو، یاد زخمی‌ترین گلو باشی

 

دل به یاد تو مهربان شده است، از تو گفتم، دلم جوان شده است

دل من! موقع اذان شده است، وقت آن است با وضو باشی 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×