مشخصات شعر

قصیدۀ مدح و مرثیه حضرت امام حسین (ع)

زهی! روی تو مرآت جمال ایزد منّان

بهشت عدن بی رویت بُوَد بر عاشقان، زندان

 

منوّر گشته  از نور جمالت، عرش سبحانی

هویدا گشته از فیض وجودت، عالم امکان

 

صفی‌ّالله ز انوار تو مسجود ملایک شد

خلیل‌الله ز الطاف تو رَست از آتش سوزان

 

شده انوار رویت، ره‌نمای خضر در ظلمت

دهانت چشمۀ حَیوان و بخشد مرده‌ها را جان

 

توسّل بر ولایت جُست چون آن پیر کنعانی

ز مصرش بوی پیراهن رسیدی جانب کنعان

 

چو انوار رخت شد پرتوافکن بر دل یوسف

عزیز مصر گشت و شد خلاص از محنت زندان

 

ز بوی عشق تو مخلوق گشته عیسی مریم

ز فیض جود تو از نیل رَسته موسی عمران

 

تویی آن گوهر یکتای دریای الوهیّت

که بر کشتی دین حق شدی چون نوح، کشتی‌بان

 

تویی‌ آن شافع امّت که حق بخشید بر احمد

تویی کعبه، تویی زمزم، تویی قبله، تویی قرآن

 

چه قدرت کافران را بود تا با چون تو رزم آرند؟

پی ترویج دین در کربلا گشتی به خون غلطان

 

تو خود خون خدایی، ‌ای به ناحق ریخته خونت!

عجب نبْوَد که باشد خون‌بهایت خالق سبحان

 

فراتت مهر مادر بود و بابت ساقی کوثر

خود و قربانیان کوی عشقت جملگی عطشان

 

الا! تا گریه آید بر تو و بر تشنگی تو،

الا! تا لعن آید بر یزید و آل بوسفیان،

 

معذّب دشمنانت باد اندر آتش دوزخ!

مخلّد دوستانت باد اندر جنّت رضوان!

 

همیشه مست از صهبای رویت باد «فرخنده»!

غزل‌خوان بر گل رویت شده چون بلبل دستان

 

قصیدۀ مدح و مرثیه حضرت امام حسین (ع)

زهی! روی تو مرآت جمال ایزد منّان

بهشت عدن بی رویت بُوَد بر عاشقان، زندان

 

منوّر گشته  از نور جمالت، عرش سبحانی

هویدا گشته از فیض وجودت، عالم امکان

 

صفی‌ّالله ز انوار تو مسجود ملایک شد

خلیل‌الله ز الطاف تو رَست از آتش سوزان

 

شده انوار رویت، ره‌نمای خضر در ظلمت

دهانت چشمۀ حَیوان و بخشد مرده‌ها را جان

 

توسّل بر ولایت جُست چون آن پیر کنعانی

ز مصرش بوی پیراهن رسیدی جانب کنعان

 

چو انوار رخت شد پرتوافکن بر دل یوسف

عزیز مصر گشت و شد خلاص از محنت زندان

 

ز بوی عشق تو مخلوق گشته عیسی مریم

ز فیض جود تو از نیل رَسته موسی عمران

 

تویی آن گوهر یکتای دریای الوهیّت

که بر کشتی دین حق شدی چون نوح، کشتی‌بان

 

تویی‌ آن شافع امّت که حق بخشید بر احمد

تویی کعبه، تویی زمزم، تویی قبله، تویی قرآن

 

چه قدرت کافران را بود تا با چون تو رزم آرند؟

پی ترویج دین در کربلا گشتی به خون غلطان

 

تو خود خون خدایی، ‌ای به ناحق ریخته خونت!

عجب نبْوَد که باشد خون‌بهایت خالق سبحان

 

فراتت مهر مادر بود و بابت ساقی کوثر

خود و قربانیان کوی عشقت جملگی عطشان

 

الا! تا گریه آید بر تو و بر تشنگی تو،

الا! تا لعن آید بر یزید و آل بوسفیان،

 

معذّب دشمنانت باد اندر آتش دوزخ!

مخلّد دوستانت باد اندر جنّت رضوان!

 

همیشه مست از صهبای رویت باد «فرخنده»!

غزل‌خوان بر گل رویت شده چون بلبل دستان

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×