مشخصات شعر

سروش عزا

«ای دیده! خون ببار که ماه محرّم است»[1]

اندوه، حمله‌ور شد و ایّام ماتم است

 

خرگه زده شهنشه یثرب به کربلا

آشوب حشر گشت عیان، اوّل غم است

 

آن شاه کم‌سپاه و علم‌دار بی‌پناه

از دودمان مفخر اولاد آدم است

 

این شیر بیشۀ اسدالله غالب است

خود زادۀ صدیقۀ کبرای افخم است

 

آن باده‌نوش جام الست است از ازل

سرباز راه خالق یکتای اعظم است

 

آن یکّه‌تاز عرصۀ خون‌خوار کربلاست

بهر وصال دوست در این حال، خرّم است

 

این شبه مصطفی است به میدان کارزار

کارش چو زلف خویش‌، پریشان و درهم است

 

این مظهر خداست که گردیده جلوه‌گر

نور جمال اوست که تا عرش اعظم است

 

این پیکرِ شریفِ دو صدچاکِ بی‌کفن

نور دو دیدگان رسول مکرّم است

 

بنگر شها! به حالت «فرخندۀ» حزین

از فُرقت رخ تو غمش بر سر غم است

 

 


[1]. این مصراع، مطلع ترکیب‌بند عاشوراییِ «سروش اصفهانی» است.

سروش عزا

«ای دیده! خون ببار که ماه محرّم است»[1]

اندوه، حمله‌ور شد و ایّام ماتم است

 

خرگه زده شهنشه یثرب به کربلا

آشوب حشر گشت عیان، اوّل غم است

 

آن شاه کم‌سپاه و علم‌دار بی‌پناه

از دودمان مفخر اولاد آدم است

 

این شیر بیشۀ اسدالله غالب است

خود زادۀ صدیقۀ کبرای افخم است

 

آن باده‌نوش جام الست است از ازل

سرباز راه خالق یکتای اعظم است

 

آن یکّه‌تاز عرصۀ خون‌خوار کربلاست

بهر وصال دوست در این حال، خرّم است

 

این شبه مصطفی است به میدان کارزار

کارش چو زلف خویش‌، پریشان و درهم است

 

این مظهر خداست که گردیده جلوه‌گر

نور جمال اوست که تا عرش اعظم است

 

این پیکرِ شریفِ دو صدچاکِ بی‌کفن

نور دو دیدگان رسول مکرّم است

 

بنگر شها! به حالت «فرخندۀ» حزین

از فُرقت رخ تو غمش بر سر غم است

 

 


[1]. این مصراع، مطلع ترکیب‌بند عاشوراییِ «سروش اصفهانی» است.

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×