مشخصات شعر

زبان حال دختر دردانه سیّدالشّهدا علیه السّلام

گویی که تنگ بوده زمین از برای تو

کاین­سان به روی نیزۀ اعداست، جای تو

 

یا خواستی ز مهر شوی سایۀ سرم

قربان مهربانی و مهر و وفای تو!

 

بابا! بیا که بوسه زنم حنجر تو را

جان را بهای بوسه نمایم فدای تو

 

قرآن به نیزه خوانی و اعجاز می­‌کنی

ای من فدای آن لب معجزنمای تو!

 

این غم کُشد مرا که به صحرای کربلا

دشمن امان نداد بگیرم عزای تو

 

زد تازیانه بر تن من بین قتلگاه

چون گفتمش نمی‌روم از کربلای تو

 

از بهر گوشواره چه‌ها دید گوش من

باشد گواه دخترک تو، خدای تو

 

تنها نسوخت «کرببلایی» ز داغ غم

سوزد دل هر آن که بُوَد آشنای تو

 

زبان حال دختر دردانه سیّدالشّهدا علیه السّلام

گویی که تنگ بوده زمین از برای تو

کاین­سان به روی نیزۀ اعداست، جای تو

 

یا خواستی ز مهر شوی سایۀ سرم

قربان مهربانی و مهر و وفای تو!

 

بابا! بیا که بوسه زنم حنجر تو را

جان را بهای بوسه نمایم فدای تو

 

قرآن به نیزه خوانی و اعجاز می­‌کنی

ای من فدای آن لب معجزنمای تو!

 

این غم کُشد مرا که به صحرای کربلا

دشمن امان نداد بگیرم عزای تو

 

زد تازیانه بر تن من بین قتلگاه

چون گفتمش نمی‌روم از کربلای تو

 

از بهر گوشواره چه‌ها دید گوش من

باشد گواه دخترک تو، خدای تو

 

تنها نسوخت «کرببلایی» ز داغ غم

سوزد دل هر آن که بُوَد آشنای تو

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×