مشخصات شعر

مدح و مصیبت حضرت قمر بنی هاشم علیه السّلام

روشن‌گری که خوانده خدا باب حاجتش

گسترده است بر همه خوان عنایتش

 

ماه منیر هاشمیان، رشک آفتاب

الگو برای حق‌طلبان شد شهادتش

 

شیر خدا، امیر عرب، مرتضی علی

بوسیده دست­‌های ورا در ولادتش

 

عبّاس نام‌دار که میران کارزار

پیموده‌اند راه خطیر شهامتش

 

فرزند پاک‌باز وصیّ نبی، علی

آن کاو بُوَد زبان‌زد عالم، سخاوتش

 

گُرد افکنی که در صف میدان کربلا

لرزه فکند بر دل دشمن، صلابتش

 

بر یاری امام زمانش به پای خاست

چون دید آمده است زمان حمایتش

 

گفتا به زیر بار ستم تن نمی‌دهم

این است رمز جنگ و قیام شهادتش

 

آن دم که حمله کرد به قلب سپاه کفر

کاخ ستم به لرزه فتاد از رشادتش

 

با یک خروش خویش، عدو را شکست داد

نازم بر این دلاوری و این شجاعتش!

 

لب تشنه بود و آب ننوشید از فرات

ای جان فدای آن همه ایثار و همّتش!

 

از بس که تیر بر بدنش جا گرفته بود

گل داد از تراوش خون، سرو قامتش

 

افتاد چون دو دست رشیدش به راه دوست

شد دست کردگار، پی استعانتش

 

پشت حسین از این غم، یک باره شد دوتا

از زین فتاد چون به زمین، سرو قامتش

 

بوسید چون که چهرۀ عبّاس را حسین

با اشک و ناله داد سپس این بشارتش

 

جدّم به انتظار تو باشد، برو که من

آیم پس از تو نیز برای زیارتش

 

شعرم، شکوفه‌های غم «کربلایی» است

بادا فزون شود به گلستان، لطافتش!

 

مدح و مصیبت حضرت قمر بنی هاشم علیه السّلام

روشن‌گری که خوانده خدا باب حاجتش

گسترده است بر همه خوان عنایتش

 

ماه منیر هاشمیان، رشک آفتاب

الگو برای حق‌طلبان شد شهادتش

 

شیر خدا، امیر عرب، مرتضی علی

بوسیده دست­‌های ورا در ولادتش

 

عبّاس نام‌دار که میران کارزار

پیموده‌اند راه خطیر شهامتش

 

فرزند پاک‌باز وصیّ نبی، علی

آن کاو بُوَد زبان‌زد عالم، سخاوتش

 

گُرد افکنی که در صف میدان کربلا

لرزه فکند بر دل دشمن، صلابتش

 

بر یاری امام زمانش به پای خاست

چون دید آمده است زمان حمایتش

 

گفتا به زیر بار ستم تن نمی‌دهم

این است رمز جنگ و قیام شهادتش

 

آن دم که حمله کرد به قلب سپاه کفر

کاخ ستم به لرزه فتاد از رشادتش

 

با یک خروش خویش، عدو را شکست داد

نازم بر این دلاوری و این شجاعتش!

 

لب تشنه بود و آب ننوشید از فرات

ای جان فدای آن همه ایثار و همّتش!

 

از بس که تیر بر بدنش جا گرفته بود

گل داد از تراوش خون، سرو قامتش

 

افتاد چون دو دست رشیدش به راه دوست

شد دست کردگار، پی استعانتش

 

پشت حسین از این غم، یک باره شد دوتا

از زین فتاد چون به زمین، سرو قامتش

 

بوسید چون که چهرۀ عبّاس را حسین

با اشک و ناله داد سپس این بشارتش

 

جدّم به انتظار تو باشد، برو که من

آیم پس از تو نیز برای زیارتش

 

شعرم، شکوفه‌های غم «کربلایی» است

بادا فزون شود به گلستان، لطافتش!

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×