مشخصات شعر

مه برج ولا

تا شد به روی دست نبی مرتضی بلند

شد رایت جلال خدا برملا بلند

 

بشنید چون که نغمۀ «یا ایهاالرسول»

گردید منبری همه از پشته‌ها بلند

 

مرآت پاک لم‌یزلی، آیت جلی

شد بر سریر دست حبیب خدا بلند

 

آیین پاک ختم رسل ناتمام بود

گر برنمی‌شد آن مه برج ولا بلند

 

هنگامه شد به کوری چشمان دشمنان

شد بانگ مرحبا ز همه ما سوی بلند

 

خورشید دین، سپهر یقین، ختم مرسلین

شد زین سبب میان همه انبیا بلند

 

تا شد به عرش دست نبی، ماه عارضش

شد این ندا ز بارگه کبریا بلند

 

تکمیل شد شریعت پاک محمدی

چونان که گشت دین خدا را لوا بلند

 

ای مظهر صفات خداوند لایزال

وی از تو آسمان ولایت به پا بلند

 

هرجا که بود پیکر هر ناتوان به خاک

هر جا که بود نالۀ هر بی‌نوا بلند

 

هرجا که بود طفل یتیمی سرشک‌بار

هرجا که بود شعلۀ شور و نوا بلند

 

از بهر دستگیری آنان سپندوار

یک‌باره می‌شد آن ید مشکل‌گشا بلند

 

تا خانه‌زاد خود کُنَدَت کردگار پاک

بهرت نمود خانۀ خود را بنا بلند

 

آهنگ «تفلحوا» چو شنیدی ز کوی دوست

و آواز خوش چو شد ز حریم حرا بلند

 

یک‌باره دست بیعت خود را ز روی شوق

کردی به سوی شمس رُسُل، مصطفی، بلند

 

مدحت‌گر تو ذات جلالت‌مآب حق

مدح تو کرده با سخن «هل اتی» بلند

 

پا بر حریم خانه چو بگذاری از شرف

فریاد شوق می‌شود از بوریا بلند

 

با ذوالفقار تو همه جا آشکار بود

دست بلند شیر خدا، «لافتی» بلند

 

ما ریزه‌خوار خوان ولای توایم و بس

از لطف توست این که بُوَد بخت ما بلند

 

خمّ غدیر بود و به قدرت خدا نمود

جاه و جلال آن دُر یکدانه را بلند

 

در پهن دشت ظلمت کفر و نفاق و کین

همواره بود آیت «شمس الضّحی» بلند

 

باب‌المراد اهل جهانی و می‌کنند

بر آستان قدس تو دست دعا بلند

 

ای نفس قدرت ازلی، یا علی! نمای

نخل شکوه نهضت «روح خدا» بلند

 

ما پیروان مکتب سرخ ولایتیم

گر می‌زنیم گام، سوی کربلا بلند

 

عرش خدا زغصه بلرزاند، آن زمان

تیغی که گشت بر سر آن مقتدا بلند

 

تا مست جام توست «براتی» به روزگار

سر می‌کند به عشق تو روز جزا بلند

 

مه برج ولا

تا شد به روی دست نبی مرتضی بلند

شد رایت جلال خدا برملا بلند

 

بشنید چون که نغمۀ «یا ایهاالرسول»

گردید منبری همه از پشته‌ها بلند

 

مرآت پاک لم‌یزلی، آیت جلی

شد بر سریر دست حبیب خدا بلند

 

آیین پاک ختم رسل ناتمام بود

گر برنمی‌شد آن مه برج ولا بلند

 

هنگامه شد به کوری چشمان دشمنان

شد بانگ مرحبا ز همه ما سوی بلند

 

خورشید دین، سپهر یقین، ختم مرسلین

شد زین سبب میان همه انبیا بلند

 

تا شد به عرش دست نبی، ماه عارضش

شد این ندا ز بارگه کبریا بلند

 

تکمیل شد شریعت پاک محمدی

چونان که گشت دین خدا را لوا بلند

 

ای مظهر صفات خداوند لایزال

وی از تو آسمان ولایت به پا بلند

 

هرجا که بود پیکر هر ناتوان به خاک

هر جا که بود نالۀ هر بی‌نوا بلند

 

هرجا که بود طفل یتیمی سرشک‌بار

هرجا که بود شعلۀ شور و نوا بلند

 

از بهر دستگیری آنان سپندوار

یک‌باره می‌شد آن ید مشکل‌گشا بلند

 

تا خانه‌زاد خود کُنَدَت کردگار پاک

بهرت نمود خانۀ خود را بنا بلند

 

آهنگ «تفلحوا» چو شنیدی ز کوی دوست

و آواز خوش چو شد ز حریم حرا بلند

 

یک‌باره دست بیعت خود را ز روی شوق

کردی به سوی شمس رُسُل، مصطفی، بلند

 

مدحت‌گر تو ذات جلالت‌مآب حق

مدح تو کرده با سخن «هل اتی» بلند

 

پا بر حریم خانه چو بگذاری از شرف

فریاد شوق می‌شود از بوریا بلند

 

با ذوالفقار تو همه جا آشکار بود

دست بلند شیر خدا، «لافتی» بلند

 

ما ریزه‌خوار خوان ولای توایم و بس

از لطف توست این که بُوَد بخت ما بلند

 

خمّ غدیر بود و به قدرت خدا نمود

جاه و جلال آن دُر یکدانه را بلند

 

در پهن دشت ظلمت کفر و نفاق و کین

همواره بود آیت «شمس الضّحی» بلند

 

باب‌المراد اهل جهانی و می‌کنند

بر آستان قدس تو دست دعا بلند

 

ای نفس قدرت ازلی، یا علی! نمای

نخل شکوه نهضت «روح خدا» بلند

 

ما پیروان مکتب سرخ ولایتیم

گر می‌زنیم گام، سوی کربلا بلند

 

عرش خدا زغصه بلرزاند، آن زمان

تیغی که گشت بر سر آن مقتدا بلند

 

تا مست جام توست «براتی» به روزگار

سر می‌کند به عشق تو روز جزا بلند

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×