مشخصات شعر

مصیبت اربعین

باز در دشت بلا با چشم گریان آمدم

خود نه تنها بلکه با جمعی پریشان آمدم

 

ای حسین من! ز جا برخیز و حال من ببین

زینبم کز شام و کوفه دیده گریان آمدم

 

تا ببوسم قبر پاکت را به یاد حنجرت

سر ز پا نشناختم، سویت شتابان آمدم

 

با علی اکبر بگو، برخیز و استقبال کن

بهر دیدار تو با لیلای نالان آمدم

 

غنچه‌ات ویرانه را با اشک خود گل‌خانه کرد

من از آن گل‌خانه سوی این گلستان آمدم

 

کی شود یک اربعین گویم کنار تربتت؟

«محرمم» با جمع یاران از خراسان آمدم

 

مصیبت اربعین

باز در دشت بلا با چشم گریان آمدم

خود نه تنها بلکه با جمعی پریشان آمدم

 

ای حسین من! ز جا برخیز و حال من ببین

زینبم کز شام و کوفه دیده گریان آمدم

 

تا ببوسم قبر پاکت را به یاد حنجرت

سر ز پا نشناختم، سویت شتابان آمدم

 

با علی اکبر بگو، برخیز و استقبال کن

بهر دیدار تو با لیلای نالان آمدم

 

غنچه‌ات ویرانه را با اشک خود گل‌خانه کرد

من از آن گل‌خانه سوی این گلستان آمدم

 

کی شود یک اربعین گویم کنار تربتت؟

«محرمم» با جمع یاران از خراسان آمدم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×