مشخصات شعر

تشنۀ دیدار

نقد جان بر کف و شرمنده به بازار توام

که بدین مایۀ ناچیز خریدار توام

 

سنگ‌ها از همه سو بر من آزاده زدند

به گناهی که در این شهر، گرفتار توام

 

کو به کو در دل شب گردم و گریم تا صبح

همه خوابند و من سوخته بیدار توام

 

دست از دار جهان شسته به پای قدمت

جان به کف دارم و مشتاق سر دار توام

 

گر چه آواره در این شهر یتیمان منند

یاد اطفال تو و عترت اطهار توام

 

کام خشکیده ولی آب ننوشم هرگز

تشنه‌ام تشنه ولی تشنۀ دیدار توام

 

دُرّ دندان من از درج دهن ریخت چه غم؟

یاد چوب ستم و لعل گهربار توام

 

پیش دشمن همه خندند ولی من گریم

چه کنم عاشق دل‌سوختۀ زار توام؟

 

تا دم مرگ به یاد تو لبم زمزمه داشت

همه دیدند که سرباز وفادار توام

 

«میثم» بی سر و پایم که اگر بپْذیری

خارِ افتاده به خاک ره گلزار توام

تشنۀ دیدار

نقد جان بر کف و شرمنده به بازار توام

که بدین مایۀ ناچیز خریدار توام

 

سنگ‌ها از همه سو بر من آزاده زدند

به گناهی که در این شهر، گرفتار توام

 

کو به کو در دل شب گردم و گریم تا صبح

همه خوابند و من سوخته بیدار توام

 

دست از دار جهان شسته به پای قدمت

جان به کف دارم و مشتاق سر دار توام

 

گر چه آواره در این شهر یتیمان منند

یاد اطفال تو و عترت اطهار توام

 

کام خشکیده ولی آب ننوشم هرگز

تشنه‌ام تشنه ولی تشنۀ دیدار توام

 

دُرّ دندان من از درج دهن ریخت چه غم؟

یاد چوب ستم و لعل گهربار توام

 

پیش دشمن همه خندند ولی من گریم

چه کنم عاشق دل‌سوختۀ زار توام؟

 

تا دم مرگ به یاد تو لبم زمزمه داشت

همه دیدند که سرباز وفادار توام

 

«میثم» بی سر و پایم که اگر بپْذیری

خارِ افتاده به خاک ره گلزار توام

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×