مشخصات شعر

تو علی هستی و من میثم تمّار توام

گر چه ای یار! اسیر کف اغیار توام
نی گرفتار عدو بلکه گرفتار توام

 

نام تو ورد زبانم به سر دار شده است
تو علی هستی و من میثم تمّار توام

 

می‌زند خصم مرا طعنه ولی غافل از آنک
بر سرم نیست هوایی که هوادار توام


دستم از پشت اگر بسته، دگر قطع نشد
فکر انگشت تو و دست علم‌دار توام


گر شکافی لب من خورده، دگر چوب نخورد
در غم چوب یزید و لب خون‌بار توام


دشمنم آب دهد، لیک ننوشم هرگز
گر چه لب‌تشنه ولی تشنۀ دیدار توام

تو علی هستی و من میثم تمّار توام

گر چه ای یار! اسیر کف اغیار توام
نی گرفتار عدو بلکه گرفتار توام

 

نام تو ورد زبانم به سر دار شده است
تو علی هستی و من میثم تمّار توام

 

می‌زند خصم مرا طعنه ولی غافل از آنک
بر سرم نیست هوایی که هوادار توام


دستم از پشت اگر بسته، دگر قطع نشد
فکر انگشت تو و دست علم‌دار توام


گر شکافی لب من خورده، دگر چوب نخورد
در غم چوب یزید و لب خون‌بار توام


دشمنم آب دهد، لیک ننوشم هرگز
گر چه لب‌تشنه ولی تشنۀ دیدار توام

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×