مشخصات شعر

السّلام علیک یا علی بن الحسین

برو ولی به تو ای گل سفر نمی‌آید

که این دل از پس داغ تو بر نمی‌آید

 

به خون نشسته دلم، اشک من گواه من است

که غیر خون دل از چشم تر نمی‌آید

 

رقیه پشت سرت زار می زند، برگرد

چنین که می‌روی از تو خبر نمی‌آید

 

کسی به پای تو در جنگ تن به تن نرسید

ز ترس توست حریفی اگر نمی‌آید

 

تمام دشت به تو خیره بود، نعره زدی

خودم بیایم اگر یک نفر نمی‌آید

 

غزال من که تو را گرگ‌ها نظر زده‌اند

ز چشم زخم به جز دردسر نمی‌آید

 

رسید عمه به دادم که هیچ  بابایی

به پای خود سر نعش پسر نمی‌آید

 

کجای دشت به خون خفته‌ای؟ بگو اکبر!

صدای تو که از این دور و بر نمی‌آید

 

دهان مگو که پر از لخته لختۀ خون است

نفس مگو نفس از سینه در نمی‌آید

 

به پیکر تو مگر جای سالمی مانده؟

چطور حوصلۀ نیزه سر نمی‌آید

السّلام علیک یا علی بن الحسین

برو ولی به تو ای گل سفر نمی‌آید

که این دل از پس داغ تو بر نمی‌آید

 

به خون نشسته دلم، اشک من گواه من است

که غیر خون دل از چشم تر نمی‌آید

 

رقیه پشت سرت زار می زند، برگرد

چنین که می‌روی از تو خبر نمی‌آید

 

کسی به پای تو در جنگ تن به تن نرسید

ز ترس توست حریفی اگر نمی‌آید

 

تمام دشت به تو خیره بود، نعره زدی

خودم بیایم اگر یک نفر نمی‌آید

 

غزال من که تو را گرگ‌ها نظر زده‌اند

ز چشم زخم به جز دردسر نمی‌آید

 

رسید عمه به دادم که هیچ  بابایی

به پای خود سر نعش پسر نمی‌آید

 

کجای دشت به خون خفته‌ای؟ بگو اکبر!

صدای تو که از این دور و بر نمی‌آید

 

دهان مگو که پر از لخته لختۀ خون است

نفس مگو نفس از سینه در نمی‌آید

 

به پیکر تو مگر جای سالمی مانده؟

چطور حوصلۀ نیزه سر نمی‌آید

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×