مشخصات شعر

السّلام علی الطفّل الرّضیع

جایی رسید قصّه که ناگه پرید تیر

خنجر به دست، سمت گلو می‌دوید تیر

 

زه را چنان کشید که چون خواهش امام

انداخت پشت گوش و هراسان جهید تیر

 

قلب امام، یا دل بی چارۀ رباب؟

بین مسیر خود به دو راهی رسید تیر

 

رویت سیاه حرمله! زیر سر تو بود

در امتحان خویش نشد روسفید تیر

 

ساحر! به تیر غیب دچارت کند خدا!

چندان شتاب داشت که شد ناپدید تیر

 

از بار غصّه بود، وَ یا شدّت اثر؟

وقتی رسید بر هدف خود، خمید تیر

 

یک کشته هم به خیل شهیدان اضافه شد

تا کرد حرف خون خدا را شهید تیر

 

در این‌ شهود، چشم خداوند بسته شد

تا از گلوی نازک طفلش کشید تیر

 

این ماجرا تمام نشد تا به قتلگاه

جایی رسید قصّه که ناگه پرید تیر

السّلام علی الطفّل الرّضیع

جایی رسید قصّه که ناگه پرید تیر

خنجر به دست، سمت گلو می‌دوید تیر

 

زه را چنان کشید که چون خواهش امام

انداخت پشت گوش و هراسان جهید تیر

 

قلب امام، یا دل بی چارۀ رباب؟

بین مسیر خود به دو راهی رسید تیر

 

رویت سیاه حرمله! زیر سر تو بود

در امتحان خویش نشد روسفید تیر

 

ساحر! به تیر غیب دچارت کند خدا!

چندان شتاب داشت که شد ناپدید تیر

 

از بار غصّه بود، وَ یا شدّت اثر؟

وقتی رسید بر هدف خود، خمید تیر

 

یک کشته هم به خیل شهیدان اضافه شد

تا کرد حرف خون خدا را شهید تیر

 

در این‌ شهود، چشم خداوند بسته شد

تا از گلوی نازک طفلش کشید تیر

 

این ماجرا تمام نشد تا به قتلگاه

جایی رسید قصّه که ناگه پرید تیر

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×