مشخصات شعر

فتح شام

از جان خود اگرچه گذشتم به راحتی

دل کنده‌ام ولی زتنت با چه زحمتی

 

می‌خواستم به پات سرم را فدا کنم

اما به خواهر تو ندادند مهلتی

 

کی گفته قطعه قطعه شدن دردآور است؟

مُردن به عشق تو که ندارد مشقتی

 

بهتر نبود جای تو من کشته می‌شدم؟

بی تو چگونه صبر کنم؟ با چه طاقتی؟

 

از بس برای زخم لبت گریه کرده‌ایم

چشمی ندیده‌ام که ندیده جراحتی

 

تو رفتی و غرور حریمت شکسته شد

هنگام غارت حرم؛ آن هم چه غارتی

 

آتش زدند خیمه ما را و بعد از آن

دزدیده شد تمامی اشیای قیمتی

 

این بچه ها تمامیشان لطمه خورده‌اند

با من ولی به شکوه نکردند صحبتی

 

غصه نخور حقیر نشد خواهرت حسین

از فتح شام آمده‌ام با چه هیبتی

 

شرمنده‌ام رقیه تو در خرابه ماند

لطفی کن و سراغ نگیر از امانتی

 

عباس اگر نبود، اسارت چه سخت بود

ممنونم از حمایت آن چشم غیرتی 

فتح شام

از جان خود اگرچه گذشتم به راحتی

دل کنده‌ام ولی زتنت با چه زحمتی

 

می‌خواستم به پات سرم را فدا کنم

اما به خواهر تو ندادند مهلتی

 

کی گفته قطعه قطعه شدن دردآور است؟

مُردن به عشق تو که ندارد مشقتی

 

بهتر نبود جای تو من کشته می‌شدم؟

بی تو چگونه صبر کنم؟ با چه طاقتی؟

 

از بس برای زخم لبت گریه کرده‌ایم

چشمی ندیده‌ام که ندیده جراحتی

 

تو رفتی و غرور حریمت شکسته شد

هنگام غارت حرم؛ آن هم چه غارتی

 

آتش زدند خیمه ما را و بعد از آن

دزدیده شد تمامی اشیای قیمتی

 

این بچه ها تمامیشان لطمه خورده‌اند

با من ولی به شکوه نکردند صحبتی

 

غصه نخور حقیر نشد خواهرت حسین

از فتح شام آمده‌ام با چه هیبتی

 

شرمنده‌ام رقیه تو در خرابه ماند

لطفی کن و سراغ نگیر از امانتی

 

عباس اگر نبود، اسارت چه سخت بود

ممنونم از حمایت آن چشم غیرتی 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×