مشخصات شعر

تمام آرزویش دیدن برادر بود

گرفت تیر از آن نور چشم حیدر چشم

بگفت تیر دگر کو که هست دیگر چشم

 

سرم نثار ره عاشقی که بعد دو دست

به پیش تیر دهد در ره برادر چشم

 

به سیّدالشّهدا کرد جان و دل تقدیم

گشود تا که به دامان پاک مادر چشم

 

مکن سکینه ز سقّا گله که آن مظلوم

به یاد تو عوض آب داشت خون در چشم

 

به تیر گفت بیا و به چشم من بنشین

که نیست جای تو ای پیک یار در هر چشم

 

دو دست دادم و در انتظار تیرم باز

که یا نهم به جگر یا به سینه یا بر چشم

 

تمام آرزویش دیدن برادر بود

نداشت حیف برای نگاه آخر چشم

 

به جسم پاک وی آنقدر تیر و نیزه زدند

که چون زره بدنش شد ز پای تا سر چشم

 

بسوی او دگران راست پای میزان دست

به دست او همگان راست روز محشر چشم

 

سزد به حشر بخوانند این دو مصرع را

چو افکند بر آن عارض منوّر چشم

 

سلام خالق منّان سلام خیر النّاس

سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس

 

تمام آرزویش دیدن برادر بود

گرفت تیر از آن نور چشم حیدر چشم

بگفت تیر دگر کو که هست دیگر چشم

 

سرم نثار ره عاشقی که بعد دو دست

به پیش تیر دهد در ره برادر چشم

 

به سیّدالشّهدا کرد جان و دل تقدیم

گشود تا که به دامان پاک مادر چشم

 

مکن سکینه ز سقّا گله که آن مظلوم

به یاد تو عوض آب داشت خون در چشم

 

به تیر گفت بیا و به چشم من بنشین

که نیست جای تو ای پیک یار در هر چشم

 

دو دست دادم و در انتظار تیرم باز

که یا نهم به جگر یا به سینه یا بر چشم

 

تمام آرزویش دیدن برادر بود

نداشت حیف برای نگاه آخر چشم

 

به جسم پاک وی آنقدر تیر و نیزه زدند

که چون زره بدنش شد ز پای تا سر چشم

 

بسوی او دگران راست پای میزان دست

به دست او همگان راست روز محشر چشم

 

سزد به حشر بخوانند این دو مصرع را

چو افکند بر آن عارض منوّر چشم

 

سلام خالق منّان سلام خیر النّاس

سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×